برای عاشق شدن که بهانه های ریز و درشت لازم نیست!
برای عاشق شدن کافیست تو نگاه کنی و من ..
لبخـ :) ـند بزنم!!
برای عاشق شدن که بهانه های ریز و درشت لازم نیست!
برای عاشق شدن کافیست تو نگاه کنی و من ..
لبخـ :) ـند بزنم!!
رابطه منو عشقـ ❤ـم
مثل چای و شکر میمونه
هر چی بخواهی بهمش بزنی
مـ ❤ــ ❤ـا بیشتر قاطی میشیم
بعله اینجوریااست
مــ❤ــن تــ❤ــو را نمی سرایم ...
" تــ❤ــو "
خودت در واژه ها می نشینی
و قلم را وسوسه می کنی
و شعر را بیدار می کنی...!
گاهی وقت ها... داشتن یه تــ❤ــو ... باعث می شود که حس کنی...
چیزی که تــ❤ــو را روی زمین نگه داشته...
جاذبه ی زمین نیست...
ᓄـــ❤ــטּ از عهـב آـבـᓄ تــ❤ــو را בوωـت בارᓄ
از آغاز عالـᓄ تــ❤ــو را בوωـت בارᓄ
چـہ شبها ᓄـــ❤ــטּ و آـωــᓄـاטּ تا בـᓄ صبـפ
ωـروבیـᓄ نـᓄ نـᓄ : تــ❤ــو را בوωـت בارᓄ
نـہ פֿـطی! نـہ פֿـالی! نـہ פֿـواب و פֿـیالے
ᓄـــ❤ــטּ اے פــω ᓄـبهـᓄ تــ❤ــو را בوωـت בارᓄ
ωـلاـᓄـے صـᓄـیـᓄـے تر از غـᓄ نـבیـבـᓄ
بـہ انـבازہ غـᓄ تــ❤ــو را בوωـت בارᓄ
بیا تا صـבا از בل ωـنگ פֿـیزב
بگوییـᓄ با هـᓄـ: تــ❤ــو را בوωـت בارᓄ
جهاטּ یڪ בهاטּ شـב هـᓄ آواز با ᓄـا:
تــ❤ــو را בوωـت בارᓄ تــ❤ــو را בوωـت בارᓄ
دلم لک زده واســﮧ یــﮧ عاشقانـﮧ ے اروم . . .
کــﮧ تو رو سفت بغل کنم . .
بذارے ازت گـلــﮧ کنم . .
از همــﮧ این کابوسهایـے کــﮧ چشم تــــورو دور دیـــدن و آزارم دادن . .
گریــــﮧ کنم و تو اشکامو پاکـــ کنــے . .
دلتنگـے هام رو بهونــﮧ کنم . .
سرم رو توے گودے گردنت قایِم کنم . .
تمام نفســــم رو پر کنم . .
گاهـــی نمــی تـوان بخشیـد و گذشـت ...
امــا مــی تـوان چشمــان را بسـت و عبـور کـرد !
گاهـــی مجبـور می شوی نـادیــده بگیــری ...
گاهـــی نگاهــت را بــه سمــت دیگــر بـدوز که نبینـی ... !
♫ بی تو
برای خودم مردی شده ام
مردی که هنوز
از دوریت گریـــه میکند…
خدایا....
دریافته ام کسی که می گوید " برایم دعا کن ..."..
از روی عادت نمی گوید....!
کم آورده است....
دخل و خرجش دیگر باهم نمی خواند...
صبرش تمام شده است ....
ولی دردهایش هنوز باقی مانده است....!!!
مهربانم..!!کاش می دانستی چقدر دردناک است ،شنیدن جمله :
"برایم دعا کن..."
خدایا کمکش کن ..
هنوز هم به معجزه کرامتت ایمان دارد.... یارب!
هنگامی که ثروتم دادی، خوشبختی ام رانگیر.
هنگامی که توانایی ام دادی، عقلم را نگیر.
هنگامی که مقامم دادی،
تواضعم رانگیر.
انگاه که تواضعم دادی ،
عزتم رانگیر.
وقتی قدرتم دادی ،
عفوم رانگیر .
هنگامی تندرستی ام دادی،
ایمانم رانگیر . و آنگاه که فراموشت کردم ، فراموشم مکن،
آمین یا رب العالمین از خــــدا میخواهــــم
به خوابتــــون :آرامــــش
به بیداریتــــون :آسایــــش
به زندگیتــــون :عافـیــــت
به عشقتــــون :ثــــبــــات
به مهرتــــون وفا
آرزویم این است
که بهاری بشود روز و شبت
که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف
و من از دور ببینم که پر از لبخند است: چشم و دنیا و دلت...
اس ام اس عاشقانه :)
دست های تو
تمام دنیای من است
و من همین حالا
تمام دنیا را توی دست هایم دارم
من دیگر هرگز
دلتنگ اشک هایم نخواهم شد
تو مثل باد
تمام قاصدک هایم را
که به شاخه درخت گیر کرده بود
رها کردی …
اس ام اس عاشقانه :)
از کفش هایم بپرس
چقدر دنبالت گشته ام ..
حالا دیگر دهان باز کرده اند …
اس ام اس عاشقانه :)
دیشب …
صدای پای فرشته مرگ می آمد …
اما، چون تو را نبوسیده بودم، نمردم!
زنده ماندم تا کارهای عقب افتاده ام را جبران کنم …
اس ام اس عاشقانه :)
می خواهم حداقل یک نفر باشد
که من با او از همه چیز همانطور حرف بزنم
که با خودم حرف می زنم …
اس ام اس عاشقانه :)
از آن گل پرسیدم:
تو چطور دل سنگ را شکافتی و بیرون آمدی؟
باران بارید و گل پرپر شد ..
دوباره پرسیدم:
تو که سنگ میشکافی چطور زیر باران پر پر میشوی؟
اس ام اس عاشقانه :)
نهایتاً
دل به جایی می رسد
که دو راه بیشتر ندارد
یا باید خون شود
یا سنگ!
اس ام اس عاشقانه :)
در سرم تویی
در چشمم تویی
در قلبم تو ..
“من” عکس دسته جمعی تو ام …
اس ام اس عاشقانه :)
تو مثل آبی
من مثل ماهی
آب بی ماهی تواند بوود
اما ماهی بی آب هرگز
اس ام اس عاشقانه :)
آسمان را مرخص میکنم!
دیگر به هوا هم نیازی ندارم!
تو خودت را مثل هوا
مثل نور، مثل آسمان
پهن کردهای روی تمام لحظههایم …
اس ام اس عاشقانه :)
اوج خوشبختی ست …
وقتی کسی باشد
که تو را
آنگونه دوست داشته باشد،
که دلت می خواهد …
آغوش من فقط اندازه تــو جا دارد
اگــر خـــوب گوش کنـــی
این ضربان های تند تند و پی درپی قلبم را میشنوی
تـــو را فریــاد می زنند...
مخاطب کلامــم که هیــچ
مخــاطب ضربان های قلبم هم تویـــــی...
میگویند : به زنان نباید بال و پر داد میپرد!!!
اما زنان فقط پروازهای عاشقانه را دوست دارند!!!(بی دلیل نمیپرند)
میگویند : به زن نگویید دوستت دارم خودش را میگیرد!!!
اما زنان فقط دستان عشقشان را میگیرند و میگویند دوستشان دارند!!!
میگویند : به زنان نباید توجه زیاد کرد خودشان را گم میکنند!!!
اما زنان وقتی کم توجهی میکنند که عشقشان بی توجهی کند!!!
تو را هر لحظه و هر جا به خاطر می آورم
بی هیچ بهانه ای
شاید دوست داشتن همین باشد . . .
# بیژن جلالی
چقدر زیباست کسی را دوست بداریم
نه از روی نیاز ،
نه از روی اجبار ،
و نه از روی تنهایی ،
فقط برای اینکه
ارزش دوست داشتن دارد . . .
عشقتـــ رآ پنهآטּ میڪنـے ڪـہ مرכآنگیتـــ פֿـכشـہ כـار نَشـوכ !
اَפֿـمـ میڪنـے ڪــــہ مهربآنیَتـــ رآ پنهـــــآטּ ڪنے !
مَـرآ " شُمــآ " פֿـَطآبـــ میڪُنے ڪِـہ هَوآیے نشَومـ !
اَمـآ نمــیـכانـے !
نمـیــכانے ڪـــہ چقَـכر ایــטּ هـآ بـہ تـو مـے آینـכ !
و مـَـטּ כیــوانـہ تـَر میشوَمـ
اگه توی زندگیت یکی رو داری
که به فکرِ خوشحال کردنته، این یعنی خوشبختی
به همین سادگی…
زنانه عاشق شو
مردانه از عشــــــــقـــــــت محافظت کن
و کودکانه سالهای سال عشقت را تازه نگهدار . . .
بـرای عـاشقـی،نـباید یـک شخصِ مـتفاوت را دوست داشت…
بـلـکه بـایـد
یـک شـخـصِ عـادی را مـتـفاوت دوست داشـت !
قرارمان این شب ها که نیستی...
باشد پای تابیدن های ماه....
حواسم هست که توهم همان ماهی رامی بینی
که من میبینم اینجا... بدون تو...
قرارمان باشد با ماه...
برساند نگاهم رابه نگاهت...
بی کم و کاست...
عشق اگر باشد
هم خنده هایت را دوست دارد ،
هم گریه هایت را ….
هم شادی ات را دوست دارد ؛
هم غم هایت را …
هم لحظه های شادابی ات را می پسندد ،
هم روز های بی حوصلگی ات را …
هم دقایق پر ازدحامت را همراهی میکند ،
هم دقایق تنهایی ات را …
یک نفر باید باشد که
بدون ترسِ ِ هیچگونه قضاوتی برایش همه چیز را تعریف کنی
تمام حرف هایی که دارد آرام آرام درونت می گندد را به زبان بیاوری
از آن حرف هایی که شب ها موقع خواب به بی رحمانه ترین شکل ممکن به سرت هجوم می آورند
و رسالتشان این است که خواب را از تو بگیرند
حرف هایی که وسط قهقهه هم اگر یادشان بیوفتی لال می شوی!
یک نفر که وقتی تو دهن باز کردی نگوید آره می دانم، اصلا یک نفر باشد که هیچ چیز نداند
یک نفر باشد در این دنیا که نصیحت را بلد نباشد...
یک نفر که وقتی برایش تعریف میکنی که کارم دارد به جاهای باریک می کشد،
پوزخند نزند، به شوخی نگیرد
جدی بگیرد، خیلی هم جدی بگیرد،
آنقدر که یک سیلی جانانه مهمانت کند و با تمام قدرت اش بزند زیر گوشت
یک نفر که تجربه ی هیچ چیز را نداشته باشد،
مثل همه ی آنهایی که خود را علامه دهر می دانند نباشد!
وقتی که برایش تعریف میکنی دستپاچه شود، گوش بدهد،
برایت فتوای ابوموسی اشعری صادر نکند،
راه کار ندهد، فقط گوش کند ..
یک نفر که بداند این چیزهایی که تو تعریف میکنی جواب منطقی ندارد،
اصلا منطق در مقابل این حرف ها بیچاره است
خیلی از آدم ها میخواهند حرف بزنند صرفا برای اینکه دردشان آرام بگیرد
بعضی آدم ها درونشان روی کمربند زلزله است،
گاهی حرف می زنند تا ویرانی زلزله درونشان را به تعویق بیاندازند
حرف زدن گاهی مُسکن است،
آدم ها گاهی حرف می زنند نه برای اینکه چیزی بشنوند، نه اینکه کمک بخواهند
حرف می زنند که ویران نشوند
حرف می زنند که آرام بگیرند
مانند کسی که خود می داند چه روزی قرار است بمیرد، آرام می گیرند.
به قول آن رفیقمان که می گفت :
حرف هایی در دلم هست که حاضرم فقط به کسی بگویمشان که قرار است فردا بمیرد ...
همین.
"پویان اوحدی"
نیستش
نمی دونم کجاست !
چه می کنه !
ولی می دونم که ندارمش
هیچوقت نخواستم که تو رو با چشمات به یاد بیارم
نه، نمی خواستم که تو رو تو گمترین آرزوهام ببینم
نمی خواستم که بی تو به دیوارا بگم:
"هنوزم دوسِت دارم"
آخه تو حول و ولای پریشونیه تو رو نداشتن
تو گیر و داره :
"ای بابا، دله تو هیچ، حال اون خوش!"
ای بی مروت !
دیگه دلی می مونه؟
که جونه دله کبوتر بتپه
که با شما از جونه زندگیش بگه؟
بگه که هنوز زنده س!
اگه صدا صدای منه
نفس اگه نفسه توئه
بزار که اون خوش غیرتاش بدونن
که دل
دله بابایی
دیگه دل نیس
دیگه دل نمیشه
نه دیگه این واسه ما دل نمیشه!
اَز بوسهــ هـــآی
قُلـآبی تِلِفُنیـــ خَستهـــ شُدَمـــ
اَز بغَلـــ هـــآی مُحکَمــ اِســ اِمـــ اِسیـــ
اَز عِشقـــ بــــآزی
از هَمهـــ خَستِهـــ اَمـــ
تــــو کِنــــآرَم بــــآَش
هَــــوآی تَنَتـــ کـــــآفی اَستـــ...
بـه چـشـمـهـایـــ👀ـــــت بگــو . . .☺️😚
نـگـاهـم نـڪـنـنـد ...🙈🙃
بـگـو وقـتـے خـیـــــ😳ـــــره ات مـے شـوم
سرشـان بـه ڪـار خـودشـانּ بـاشـد . . . !😌😯☺️
نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم هـا . . .☺️🙈
نـه !!!!!!
حـواسـم نـیـسـت . . .
عـاشـقـت مـی شـوم...!!!😍😘😍
دختر: سلام خوبی؟
پسر: صدا عشقمو بشنوم و بد باشم؟ 😉
خعلییی خوبم...تو چطوری؟
دختر: منم خوبم...ببین من دارم از زندگیت میرم بیرون واسه همیشه....
پسر: سرکارم گذاشتی باز؟ 😃 جون عشقت اذیتم نکن....سرکارم،خیلی هم خستم...عشقمم نیست ماساژم بده یه خورده....
دختر: جدی میگم.
پسر: بسه دیگه...خب کجایی..چیکارا میکنی؟
دختر: من عاشقت نبودم...عشقم بهت دروغ بود.عاشقت نبودم....دیگه نه زنگ بزن نه اس بده.....
پسر: باورم نمیشه.
دختر: لعنتی چرا این قد بهم اعتماد داری؟
پسر: چون عشق منی...په ساکت شو...عشق من و تو پاک ترین و بی ریا ترین عشقه...په ساکت...
دختر: بسه..بسه... 😭
پسر: چی شده عشقم؟ گریه میکنی؟ عشق من چرا گریه میکنی؟ هااان!؟
دختر: منو ببخش...فقط ببخشم...نتونستم من....نتونستم... 😭
پسر: چی شده لامصب؟ با حرفات منو داغون نکن..با گریه هات خوردم نکن...خواهش میکنم....
دختر: خداحافظ 😭
پسر: زهر مار...خداحافظ نداشتیم...کاری نکن بیام دم خونتون بندازمت تو ماشین یه جایی ببرمت که دست خدا هم بهت نرسه ها....😡
دختربا صدای بلندی فریاد زد: دیییگه دوووووووسسسسیت نداررررررم.....
و بعدش گوشی و قطع کرد......
همه جا چراغونی بود...🎉🎉
بوی اسپند کل فضا و پر کرده بود...
لبخندای پدرومادر دختر....شادی و کف زدنای فامیل.....همه چی به ظاهر
خوب بود....
ولی کی به فکر دل این دختر بود؟
کی به فکر اشکایی بود که زیر تور ریخته میشد.....؟!
کی به فکر دست یخ زده ی دختری بود که تو دست یه مرد دیگس!؟
کی به فکرش بود؟
میدانستم عاشق بارانی ،
آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،
تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد
این اشکهای من است که بر روی تو میبارد
آسمان با دیدن چشمهای من می نالد
عشق همین است و راه آن نفسگیر
باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،
دردهایی که درد نیست چون دوایش تویی
خیالی نیست دلتنگی ها و بی قراری هایش، چون چاره اش تویی
عزیز من تویی، در راز و نیازهایم تنها تویی
با تو بودن یعنی همین ،
یعنی من عاشقم بیشتر از تمام عشقهای روی زمین
عزیزم خیلی دوستت دارم ، تنها همین احساس است که در دل دارم
این کلام جاودانه را از من بپذیر ، در روزی که قلبم درونش غوغاست ،
این احساس صادقانه را از من بپذیر ، در روزی که حال من حال خودم نیست
همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری
اما…. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداری
که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم
همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند
انگار که عشق تو جایگاهی جاودانه است ، دنیا هم خراب شود ، عشق تو سرپناهی بی انتها برای من است
همین مرا آرام میکند ، همین مرا به شوق همیشه داشتنت عاشق انتظار میکند
از خوبی های تو نمیتوان گذشت تو لایق بهترینی
یک روز زیبا با تو میگذرد و یک شب پر ستاره میرسد، وای که شبها با تو چه رویاهایی دارم،
وقتی
شب میرسد به یادت چه حالی دارم ، نمیخوابم ، به یادت بیدار میمانم ، تا
سحرفرا رسد و دوباره تو را ببینم ، این است زندگی من با تو ، که همیشه من
همینم
این شده زندگی من که روز و شبم شدی تو ، لحظه به لحظه تمام فکر و
ذکرم شدی تو ، حتی اگر لحظه ای میخوابم در خوابم میبینم تو را ،بگذار
اینگونه بگویم که من، بدون تو نمیخواهم زندگی را
دلم لحظه ای را می خواهد !
که تو باشی ...
همین کنار نزدیک به من
درست روبروی چشم هایم
همنفس نفسهایم
خیره شوم به لبهایت
دست بکشم به تک تک اعضای صورتت
بعد چشمهایم را ببندم و ...
" ببوسمت :) "
آن لحظه دنیای من تمام می شود .
" به خدا که واقعاً تمام می شود "
بگذار بگویم :
آخر فهمیدم چه ربطی بهم داریم !
که پشت این همه فاصله تا این حد به من نزدیکی ...
" تو ادامه ی وجود منی "
دل من با تو آرام گرفت
این نوشته های گاه و بی گاه
قلب من است برای تشکر از تو
که تمام کج خلقی هایم را تحمل کردی
صبورانه همه ی بهانه گیری هایم را هضم کردی
و آخر هم با همان زنگ صدای همیشگی ...
تسکینم دادی
من نمی دانم چه شد یا از کجا پیدا شدی !
فقط خوب کردی ادامه ی وجود من شدی
. . . خوب کردی !
دل همین است دیگر ...
می نشیند برای خودش رویا میبافد .
آرزوهای بی جا می کند ...
مثل آرزوی بوییدن عطر گس زنانه ات
مثل آرزوی بوسه های حریصانه و تکثیر شیرین یک گناه در آغوشت
مثل عاشقانه تسلیم شدن مقابل هوس هایت !
مثل ...
میدانی ! ؟
باز هم آسمان و ریسمان بافته ام !
تمامی ماجرا همین است :
من جز تو هیچ آرزویی ندارم !
صدایت میزنم ...
پرستوها لال میشوند .
نگاهت میکنم ...
شب رنگش را به چشمان تو میبخشد .
دست هایت را
میگیرم ...
خورشید جلوی پاهای من زانو میزند .
در آغوشت آمدم ...
دیگر ادامه ی شعر یادم رفت....
وزن شعر زندگیم به بودن توست
آه... ای فرشته ی زیبایِ من
تو که می دانی عاشق ترین قلب دنیا
در سینه ی کدام شاعر می تپد؟!
نگران هیچ چیز نباش!
«سرنوشت حریف عشق نیست»
آخر چه کسی این افسانه را باور می کند !
که فقط با یک بوسه ی ساده
تو زمینی شده ای
و من...
بال در آورده ام؟!
دلم آرامش دریایی میخواهد !
که در پس تلاطم موجهایش
صدای عشق نوازشگر لحظه هایم باشد...
" دلم تو میخواهد "
با لبخند یاسی ات....
که به یکباره مست میکند
تمام مرا...
عشق های افراطی بلوغ،
عزیزم های کلیشه ای،
وابستگی های کودکانه
... نمیخواهم...
دلم تویی میخواهد که سکوتم را معنی کند...
با تو دیگر عشق قصه نیست ، لحظه هایم مثل گذشته سرد نیست
با تو زندگی ام زیر و رو شد ، حال من از این رو به آن رو شد
با تو گذشتم از پلهای تنهایی ، رسیدم به اوج آسمان آبی
عطر تو میدهد به من نفس ، با تو رها شدم از آن قفس
آمدی و گرفتی دستهایم را ، باور ندارم با تو بودن را
میدهد به من هوای عشق نفسهایت ،میدهد به من شوق زندگی گرمی دستهایت
بپذیر که دنیای عاشقانه ما همیشگیست ، عشق در قلب من و تو ماندنیست
هر چه دلم خواست همان شد و اینگونه شد که دلم عاشقت شد
مرا در زیر سایه قلبت جا دادی و همین شد که قلبم به عشقت پناه آورد
آری با تو دیگر عشق قصه نیست ، حقیقت است این روزها و لحظه ها
حقیقت است که دوستت دارم ، حقیقت است که با تو هیچ غمی ندارم
حقیقت است که دنیا را نمیخواهم بی تو ، مگر میشود این زندگی بدون تو؟
در آغوش تو ، محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، میمیریم برای هم ، مینیشنی بر روی پاهای من و
میبوسم لبهایت را….
با تو بودن همیشه تکراریست برای تپشهای قلبم ، با تو بودن همیشه تکراریست برای اینکه حس
کنم عشق چیست و عاشق تو بودن چه لذتی دارد
چه اتفاق زیبایی بود تو را دیدن ، چه حادثه شیرینی بود تو را داشتن
با تو بودن همین است ، اینکه تا ابد شدی دنیایم ، اینکه تا ابد شدی مرحمی برای قلب تنهایم
قلبی که دیگر با تو تنها نیست ، درهای قلبم دیگر برای کسی باز نیست ، تا همیشه بسته شده
بر روی تو ، بمان و بمان ای که تنها عشق من هستی تو
ای از عشق پاک من همیشه مست
من تو را آسان نیاوردم به دست
بارها این کودک احساس من
زیر باران های اشک من نشست
من تو را آسان نیاوردم به دست
در دل آتش نشستن کار آسانی نبود
راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود
با غروری هم قد و بالای بام آسمان
بارها در خود شکستن کار آسانی نبود
بارها این دل به جرم عاشقی
زیر سنگینیه بار غم شکست
من تورا آسان نیاوردم به دست
در به دست آوردنت بردباریها شده
بی قراری ها شده شب زنده داری ها شده
در به دست آوردنت پایداریها شده
با ظلم و جور روزگار سازگاری ها شده
ای از عشق پاک من همیشه مست
من تو را آسان نیاوردم به دست
بارها این کودک احساس من
زیر باران های اشک من نشست
من تو را آسان نیاوردم به دست
دو دریچه دو نگاه دو پنجره، دو رفیق دو همنشین دو حنجره
دو مسافر تو مسیر زندگی، دو عزیز دو همدم همیشگی
با هم از غروب و سایه رد شدیم، قصۀ عاشقی رو بلد شدیم
فکر میکردیم آخر قصه اینه، جز خدا هیچکی ما رو نمیبینه
دو غریبه دو تا قلب در به در، دو تا دلواپس این چشمای تر
دو تا اسم دو خاطره دو نقطهچین، دو تا دور افتادۀ تنهانشین
عاقبت جدا شدن دستای ما، گم شدیم تو غربت غریبهها
آخرِ اون همه لبخند و سرود، چشم پُر حسادت زمونه بود
دو غربیه دو تا قلب در به در، دو تا دلواپس این چشمای تر
دو تا اسم دو خاطره دو نقطهچین، دو تا دور افتادۀ تنهانشین
زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم
دوست داشتن تــــــــــــــــــــــو …