دل همین است دیگر ...



  می نشیند برای خودش رویا میبافد .



  آرزوهای بی جا می کند ...



  مثل آرزوی بوییدن عطر گس زنانه ات



  مثل آرزوی بوسه های حریصانه و تکثیر شیرین یک گناه در آغوشت



  مثل عاشقانه تسلیم شدن مقابل هوس هایت !



  مثل ...



  میدانی ! ؟



  باز هم آسمان و ریسمان بافته ام !



  تمامی ماجرا همین است :



  من جز تو هیچ آرزویی ندارم !