باران که می بارد یاد تو می افتم

لحظه هایم جان می گیرد ،

و دلم را به سوی تو روانه می کنم ...

نمی دانم چه برقی در نگاه توست ،

که با هر لحظه دیدنت آرام می شوم!

باران که می بارد و نگاهم به هر طرف می چرخد

تو را در آستانه چشمانم می بینم ...

گوشه ای می نشینم و به جایی خیره می شوم !

باران که می بارد دلم عاشق تر می شود ،

ابر نگاهم فرو میریزد و گونه هایم خیس می شود ...

نه از بی کسی و نه از هجوم تنهایی ،

بلکه از شوق دیدار روی تو جاری می شود!

باران که می بارد همه چیز جز تو ،

از یادم فراموش می شود

دوست داشتنت جاودانه می شود

باران می بارد و من به هوای بودنت

ماندگار می شوم ...

و باور می کنم ،

این احساسی ست که پنهان نمی ماند