داستانی که می خوام واست تعریف کنم، داستان قدیمی دو برادره، دو پسربچه که می خواستن با خرگوش نازنین شون که اسمش جیک بوده نمایش خرگوش در کلاه رو اجرا کنن. خرگوش در کلاه، اسم یه شعبده بازی کلاسیکه. توی این نمایش سرعت عمل حرف اول رو می زنه. ابتدا شعبده باز خرگوش رو پشت یه میز توی کیسه پنهون می کنه. البته بهتره خرگوش تنبلی باشه. بعدکلاهی خالی رو به تماشاگرها نشون میده و اون رو روی لبه ی میز میذاره. و در مهمترین مرحله باید حواس تماشاگرها رو پرت کنه و خرگوش رو به سرعت توی کلاه بندازه و نشونشون بده.

دو پسربچه دقیقا همین مراحل رو انجام میدن اما خرگوششون، جیک به قدری چابک بود که اون ها مجبور میشن در کیسه رو سفت ببندن. و چون سرعت عمل بالایی نداشتن و نمایش چند دقیقه ای طول می کشه، خرگوش بیچاره داخل کیسه خفه میشه. تا حالا خرگوش کشتی؟ هیچ وقت این کار رو نکن، مخصوصا اگه خرگوش مورد علاقه ت باشه. 

بعد از مرگ  اون خرگوش مدتی دو برادر به شدت افسرده، مضطرب و ضعیف میشن. تا اینکه پدرشون خودش یک نمایش ترتیب میده و از اون کلاه جادویی خرگوشی بیرون میاره که شباهت ظاهری بسیاری به جیک داره و به پسرهاش میگه که جیک برگشته!  اما هر دوی پسرها باور دارن که این خرگوش تنبل، جیک نیست. چون جیک چابک بود و دست آموز. برادر کوچکتر هیچ وقت نمی تونه با خرگوش جدید ارتباط برقرار کنه، چرا؟ چون اون هنوز جیک رو فراموش نکرده بود. ولی برادر بزرگتر تصمیم می گیره خرگوش جدید رو درست مثل جیک تربیت کنه، و پس از اون صداش می زنه جیک. و مدتی بعد به تنهایی نمایش خرگوش در کلاه رو اجرا می کنه. باز هم همان مراحل، باز هم یک خرگوش چابک، باز هم سفت بستن کیسه و باز هم خفه شدن خرگوش.

هدف از گفتن این حرف ها آموزش شعبده بازی نبود. من برادر بزرگه بودم و از این اتفاق درس های مهمی یاد گرفتم.

تا وقتی که خرگوش قبلیت رو کامل فراموش نکردی نمی تونی یه خرگوش جدید داشته باشی. اگر خرگوش جدید گرفتی سعی نکن اون رو تبدیل به خرگوش قبلی کنی.

و مهمتر از همه اینکه هیچ وقت خرگوشی که دوست داری رو توی کیسه زندونی نکن، خفه میشه.

آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی