امروز داشتم کتاب "گریه های امپراتور"( دانلود ) فاضل نظری رو ورق می زدم...
یکی از شعراش :)
لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های ! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ !
های ! نپریشی صفای زلفکم را، دست!
آبرویم را نریزی، دل !
ای نخورده مست !
لحظه دیدار نزدیک است .
مهدی اخوان ثالث
گر چه چون موج مرا شوق ز خود رستن بود
موج موج دل مـــن تشـــنه پیوســتن بــود
یک دم آرام ندیـدم دل خـود را همـه عمــر
بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود
خواستم از تو به غیر از تو نخواهم اما
خواستنها همه موقوف توانستن بود
کاش از روز ازل هیــچ نمی دانستـــم
که هبوط ابدم از پی دانستن بود
چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت
همه طول سفر یک چمدان بستن بود
قیصر امین پور
نه !
کاری به کار عشق ندارم
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوستتر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می کند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مُردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می گذارم...
تا روزگار بو نَبَرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
سایه سنگ بر آینه خورشید چرا ؟
خودمانیم ، بگو این همه تردید چرا ؟
نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا ؟
طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن
آن که خندید چرا ، آن که نخندید چرا ؟
طالع تیره ام از روز ازل روشن بود
فال کولى به کفم خط خطا دید چرا ؟
من که دریا دریا غرق کف دستم بود
حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا ؟
گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا ؟
آمدم یک دم مهمان دل خود باشم
ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا ؟
قیصر امین پور
کمی تامل باید
ادم های ساده همیشه نادان نیستند D:
به نام او
"یک فنجان چای"
دلم چای می خواهد ... دلم با تو یک فنجان چای می خواهد ... می دانی عزیزم، چای دغدغه ی عاشقانه ی خوبیست برای با تو بودن ... برای به تو گوش سپردن و غرق چشم هایت شدن ... دلم در هوای پاییز، یک جایی دور از همه ی ادم ها اتش می خواهد و چای ... اتشی که هی زبانه بکشد و چایی که دلمان را گرم کند ... دلم تو را می خواهد که قدری صمیمانه تر کنارم بنشینی و سرم را روی شانه ات بگذارم ... دلم تو را می خواهد که دست های سردم را در دست هایت بگیری و عشق وجودت را ذره ذره در جانم بریزی ... دلم تو را می خواهد که مرا به سینه ات بچسبانی و سرت را لای موهایم فرو کنی و عمیق نفس بکشی ... اخ که چقدر دلم برای تو تنگ است ... و گاه چه چیزهای ساده ای را ندارم ... و افسوس ... افسوس که نمی دانی حسرت چگونه ادم را می کشد ... و نمی دانی این لحظه ها که بی تو می گذرد و چای کنار اتش، بی تو، چه حالی دارد ... دلم یک جور خاصی تو را می خواهد ... دست هایت را، اغوشت را و نفس گرمت را ... دلم چشم های خسته ات را می خواهد ... ان چشم های معمولی خاص ... و ان نگاه دردمند را ... دلم می خواهد تا اخر دنیا زمان متوقف شود و من سر از راز چشم هایت دراورم ... دلم بی تاب لب هایی ست که اسم مرا با میم مالکیت صدا می زنند ... دلم بی قرار اغوشی ست که می تواند درمان همه ی دردهایم باشد ... دلم برای تو تنگ است ... دلم برای تو و یک فنجان چای در کنار تو تنگ است ... مرد من، پاییز، اتش و چای، همه با تو قشنگ است ... فقط با تو ...
#فرناز_عطایی
به نام او
"دوم دی ماه"
تکه ابری ارغوانی بر روی کوه های منجمد زمستان،
و من به تو می اندیشم ...
معشوق من، مثل همین کوه ها،
مثل ان ابر های ارغوانی ست بر فراز شهر دل من ...
چراغ های شهر چشمک می زنند ...
از پشت این پنجره و در راه،
چراغ های شهر چشمک می زنند ...
تکه ابر ارغوانی و کوه های کبود زمستان
و درخت های قد برافراشته ی عریان را تا بی نهایت دوست دارم ...
و عطر تو را، که گویی از خودم متبلور می شود ...
اکنون که این عاشقانه واژه واژه جان می گیرد،
موسیقی ملایمی در پس ذهنم مرور می شود
و تو عزیزم،
تصویرت را که بیاد می اورم،
دلم هر لحظه هزاربار برایت تنگ می شود! ...
#فرناز_عطایی
به نام او
من ...
من دوستت داشتم ...
نمی توانم بگویم دوستت دارم ...
من
فقط به طرز اسفناکی قرار ندارم ... یک بی قراری مزمن، چسبیده به این
روزهایم، در امتداد روزهای گذشته ... من فقط تو که رد می شوی، پرت می شوم
... پرت می شوم در خطوط درهم قدم هایت و دلم هی پیچ می خورد ... من فقط از
کنارم که می گذری، هوس لمس گونه ها و صورت انکارد شده ات گیجم می کند ...
من فقط تو که می گذری، چشم هایم را می بندم و عطر ان روزها را نفس می کشم
... من فقط وقتی که هستی، نبضم تند می زند، فشارم می افتد و در هم می پیچم
از شور تو ... می دانی من، دوستت داشتم ... نمی توانم بگویم دوستت دارم ... راستی مگر این ها عشق نیست؟! ...
#فرناز_عطایی
عقل بیهوده
سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر
شاید و اما دارد
با نسیم سحری
دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته
چرا اینهمه رسوا دارد
در خیال آمدی
و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از
امروز تماشا دارد
بس که دلتنگم
اگر گریه کنم می گویند
قطره ای قصد
نشان دادن دریا دارد
تلخی عمر به
شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام
خوشی گردش دنیا دارد
عشق رازیست
که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که
خدا با من تنها دارد.
سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد
من و تو پنجرههای قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد
ببر به بیهدفی دست بر کمان و ببین
کجاست آنکه دلش را سپر نخواهد کرد
خبرترین خبر روزگار بیخبریست
خوشا که مرگ کسی را خبر نخواهد کرد
مرا به لفظ کهن عیب میکنند و رواست
که سینهسوخته از «می» حذر نخواهد کرد.
"فاضل نظری"
یک نفر باید باشد که
بدون ترسِ ِ هیچگونه قضاوتی برایش همه چیز را تعریف کنی
تمام حرف هایی که دارد آرام آرام درونت می گندد را به زبان بیاوری
از آن حرف هایی که شب ها موقع خواب به بی رحمانه ترین شکل ممکن به سرت هجوم می آورند
و رسالتشان این است که خواب را از تو بگیرند
حرف هایی که وسط قهقهه هم اگر یادشان بیوفتی لال می شوی!
یک نفر که وقتی تو دهن باز کردی نگوید آره می دانم، اصلا یک نفر باشد که هیچ چیز نداند
یک نفر باشد در این دنیا که نصیحت را بلد نباشد...
یک نفر که وقتی برایش تعریف میکنی که کارم دارد به جاهای باریک می کشد،
پوزخند نزند، به شوخی نگیرد
جدی بگیرد، خیلی هم جدی بگیرد،
آنقدر که یک سیلی جانانه مهمانت کند و با تمام قدرت اش بزند زیر گوشت
یک نفر که تجربه ی هیچ چیز را نداشته باشد،
مثل همه ی آنهایی که خود را علامه دهر می دانند نباشد!
وقتی که برایش تعریف میکنی دستپاچه شود، گوش بدهد،
برایت فتوای ابوموسی اشعری صادر نکند،
راه کار ندهد، فقط گوش کند ..
یک نفر که بداند این چیزهایی که تو تعریف میکنی جواب منطقی ندارد،
اصلا منطق در مقابل این حرف ها بیچاره است
خیلی از آدم ها میخواهند حرف بزنند صرفا برای اینکه دردشان آرام بگیرد
بعضی آدم ها درونشان روی کمربند زلزله است،
گاهی حرف می زنند تا ویرانی زلزله درونشان را به تعویق بیاندازند
حرف زدن گاهی مُسکن است،
آدم ها گاهی حرف می زنند نه برای اینکه چیزی بشنوند، نه اینکه کمک بخواهند
حرف می زنند که ویران نشوند
حرف می زنند که آرام بگیرند
مانند کسی که خود می داند چه روزی قرار است بمیرد، آرام می گیرند.
به قول آن رفیقمان که می گفت:
حرف هایی در دلم هست که حاضرم فقط به کسی بگویمشان که قرار است فردا بمیرد ...
همین.
"پویان اوحدی"
🌹❤️ ایا تو اینجایی؟! ...
امشب حرف های بسیاری می خواهند ابراز شوند ...
امشب زمان با من حرف می زند ...
امشب ان دریچه را می بینم ...
حسی در اینجا وجود دارد ...
حسی که مسحور می کند ...
اوه، ایکاش می توانستم بگویم دقیقا چیست! ...
خاطرات مرا دوره کرده اند ...
من گم شده ام ...
صدایی مرا درهم می پیچد ...
مرا درهم می شکند ...
ارواح آواره در من حلول می کنند ...
اینجا دریچه ایست ...
اینجا، زمان با من حرف می زند ...
نمی توانم خودم و تو را پیدا کنم ...
حسی اینجاست ...
حسی که مسحور می کند ...
اوه، ایکاش می توانستم بگویم دقیقا چیست ...
ایا تو اینجایی؟! ...
ایا وجود داری؟! ...
امشب حرف های بسیاری می خواهند ابراز شوند ...
دریچه انجاست ...
و ارواحی که مرا دوره کرده اند ...
سعی می کنم تعادلم را حفظ کنم ...
موجی سنگین ما را می کِشد ...
ایا ما اینجاییم؟! ...
ایا ما وجود داریم؟! ...
من خود گم شده ام را حس نمی کنم ...
و تو را نیز ...
ما روی امواج بالا و پایین می شویم ...
و انها از روحشان در ما می دمند ...
ما در جاذبه حل می شویم ...
ای کاش تو اینجا بودی ...
نگاهم در جست و جوی ردی از تو می دود ...
من در روح تو می دمم،
و تو نیز ...
و من خواهم مرد! ...
ایکاش می توانستم بگویم چه حسی ست ...
ایا تو اینجایی؟! ...
ایا وجود داری؟! ...
ما حول دریچه می گردیم ...
و باز، پس زده می شویم ...
ما گم شده ایم ...
زمان چیزغریبی ست ...
حسی اینجاست ...
حسی که مسحور می کند ...
اوه، ایکاش می توانستم بگویم دقیقا چیست ... 🌹❤️
" فرناز عطایی "
___________________________________________________
ارسالی از سولانژ_ نویسنده جدید پاتوق عشق
" حرف ها "
🌹❤️می دانی؟!...
می دانی در دنیا چقدر حرف وجود دارد؟! می دانی چقدر می توان گفت و خسته نشد؟! می دانی چند نفر برایت حرف دارند؟! ایا تا به حال به ابعاد خیلی چیزها فکر کرده ای؟! اصلا ایا به خودت فرصت تفکر داده ای؟! ...
بگذار بگویم... اکنون به این می اندیشم که در دنیا به اندازه ی تمام وبلاگ ها، تمام ایمیل های ساخته شده، صفحه های مجازی، دفترهای یادداشت، کتاب ها، سطرها و به اندازه ی تمام واژه ها... حرف برای گفتن وجود دارد... در دنیا به اندازه میلیاردها کهکشان... به عدد تک تک ستاره ها حرف وجود دارد... حرف هایی که توی ذوق شان خورده است... حرف هایی که پنهان شده اند... حرف هایی که گم شده اند... راه را عوضی رفته اند یا با عوضی ها راه رفته اند... چقدر دلم می خواهد همه ی حجم حرف ها را در آغوش بگیرم... نوازش شان کنم... با همه شان حرف بزنم... با همه شان به نتیجه برسم... چقدر دلم می خواهد ببینم هر حرف، راه خودش را پیدا می کند... دلم می خواهد سفر دور و درازی را با حرف ها شروع کنم... دلم همه حرف های جهان را می خواهد... برای خواندن... برای نوشتن و برای زدن... دلم می خواهد بروم ته دل هاشان... پای درد و دل تک تک شان بنشینم و درکشان کنم... اشک هاشان را پاک کنم... و بهشان بگویم یک نفر هست که همیشه برایتان وقت دارد... یک نفر هست که حرف به حرفتان را با جان و دل می شنود، رویش فکر می کند و درکش می کند... من حرف ها را دوست دارم... و از همه شان لبریزم... بهتر است حرف ها را دوست داشته باشیم و بفهمیم شان... جنس حرف ها خیلی با هم فرق می کند... حرف هایی برای نگفتن ، همیشه تا بی نهایت غریب و تنها هستند... من دلم می خواهد دست این حرف ها را بگیرم؛ برویم کنج دنج یک کافه بنشینیم و ساعت ها با هم خلوت کنیم... بگوییم و بشنویم... من دلم می خواهد زندگی ام را برای حرف ها بدهم... تا ابد بنویسم شان و با هم زندگی کنیم... من با حرف ها خیلی خوشبختم... می دانی؟!... تا واژه هست ، زنده ایم و زندگی جاریست!... حرف ها را باید زد... حرف ها را مثل چشم ها باید شست... حرف ها را زیر باران باید برد... و زیر باران فهمیدشان... حرف ها را باید کشف کرد... حرف ها، حرف های بسیاری برای گفتن دارند... انها پیچیده تر از انند که تو با یک بار خواندنشان، یک بار شنیدن یا گفتنشان بتوانی هضم شان کنی... حرف من این است که بیاییم حرف ها را گوش دهیم به جای شنیدن... و به ته جانشان نفوذ کنیم... بیاییم حرف ها را به هم نزنیم، با هم حرف بزنیم... بیاییم در این فرصت اندک که هیچ کجایش پیدا نیست حرف بزنیم... بیایم در این معادله ی چند مجهولی تنها نمانیم... حرف هامان را بزنیم... اگرچه تنها... اگر چه با هم... بیاییم زندگی کنیم... بیاییم هر چقدر هم که درد باشد، در پی رود جاری زندگی بدویم و واژه واژه زیستن را معنا کنیم... بیاییم گاهی به وسعت حرف هایی که می تواند وجود داشته باشد فکر کنیم و پی به آن رازهای مگو ببریم... و اعجاز را معنا کنیم... بیاییم همیشه در جستجوی حرفی باشیم، برای گفتن ، خواندن و نوشتن... بیاییم رسوخ کنیم در بطن حرف های زندگی... و ادامه دهیم... و عمیق شویم... و حرف حرف زیستن را در زندگی هامان جاری کنیم... بیاییم حرف ها را بستاییم، چرا که زندگی را به ما یاد اورند... بیاییم برای حرف ها وقت بگذاریم... بگوییم و بگذاریم بگویند... بشنویم و شنیده شویم... بیاییم عاشق حرف ها باشیم... بیاییم باشیم!... بودن را با حرف هامان اثبات کنیم و بالغ شویم در پس هر حرف... بیاییم روی هر حرف، هر چقدر هم که بی ارزش جلوه کرد کمی مکث کنیم... بیاییم برای هم از حرف ها بگوییم... از زندگی شان... تنهایی هاشان... غصه و غم هاشان... بگوییم از اشک هایی که در خلوتشان می ریزند... بیاییم برای حرف ها بخندیم و بگرییم... به ذات هر حرف پی ببریم... و پیوسته کشف کنیم و به جریان زندگی بازگردیم و بدانیم که هستیم... و ایمان بیاوریم که ما بی شک بی واژه و حرف، هیچ خواهیم بود... من می گویم همین حالا وقتش است... به حرف هایت بیندیش و همواره از نردبان ادراک یک قدم پایت را بالاتر بگذار و ایمان بیاور به جادوی واژه ها و حرف هایی که سند بودنمان اند... و باور کن که تا واژه هست بودن را معنا می توان کرد... و بیندیش به وسعت جهانت... و پیوسته تفکر را در مهم ترین الویت های زندگی ات داشته باش... معجزه نزدیکتر از تصور توست... بدان که تفکر دریچه ایست به جهانی بی کران که هر ذره اش می تواند پاسخی باشد برای معماهایت... هر معما ساده خواهد شد... و حل خواهد شد... اگر بخواهی!... پس بکوش که پیوسته در راه کشف و در پی تحول باشی... چرا که هر تحول یک آغاز است و هر آغاز خود ادامه ایست... و این را نیز بدان، که بیش از این درنگ جایز نیست...
حرف ها منتظرند...🌹❤️
" فرنازعطایی"
ارسالی از #سولانژ
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم
که بهانه نزدیک تر نشستن مان میشود…
و من …
روبه روی تو …
میتوانم تمام عاشقانه های نگفته دنیا را
یک جا بگویم…
عشق و محبت و علاقه داشتن به همسر یکی از نکات مهم برای داشتن یک زندگی عاشقانه و آرام است. برای اینکه روز به روز علاقه همسرتان را به خود بیشتر کنید از روش های زیر استفاده کنید.
اگر با هم جنگ و دعوا دارید، به این معنی نیست که زمان جدیدی فرا رسیده است. تحقیقات نشان میدهد، زوجهایی که اصلا با هم درگیری و نزاع ندارند، از اینکه با یکدیگر رودررو شوند، گریزانند. آنهایی که به هیچوجه دعوا نمیکنند، بیشتر در معرض خطر طلاق هستند. عکس آن نیز صادق است. ناسازگاریها و اختلافات بیش از اندازه نیز به همین اندازه به پیکره خانواده آسیب میرسانند و جدایی، طلاق و برخی عواقب تلخ را در پی دارند.
تمام روز را فرصت دارید به حل مشکلات و اختلافات خود بپردازید. چه با همسرتان مخالف باشید چه موافق، چه قهر، چه آشتی، در هر حالتی سعی کنید با ورود به رختخواب عصبانیتتان فروکش کند. این زمان از شبانهروز و این بخش خانه، فقط برای به دست آوردن آرامش و خستگی در کردن است.
بدون حس استقلال و آزادی عمل، هر یک از زوجها احساس خواهد کرد که در یک دام گیر افتاده است. علاقههای شخصی خود را دنبال و سعی کنید کارهایی را بیابید که انجامشان برایتان لذتبخش است. مسلما هر کسی با انجام یک کار سرگرم کننده میتواند لحظاتی را برای خودش خوش باشد. این سرگرمیها با رعایت چارچوب قوانین خانواده، هیچ آسیبی به شما و همسرتان نمیزنند.
برخی افراد بعد از گذشت چند سال از زندگی مشترکشان، وقتی که همهچیز برایشان عادی میشود، احساس میکنند شروع رابطهشان از ابتدا هم اشتباه بوده است و باید رابطه جدیدی را شروع کنند؛ در صورتی که روابط قدیمیتر در میان زوجها نشان میدهد با گذشت زمان شاید برخی جرقهها خاموش شوند، ولی پایههای اعتماد و همکاری در بین آنها بسیار قویتر و محکمتر شده و همین اعتماد و تعهد موجب بزرگتر شدن عشق میان آنها میشود. پس برای تداوم زندگی مشترک نیازی به جرقههای تازه نیست؛ عشق دیرینه، آتشی گرمابخش و دلچسب و تاثیرش از هر جرقهای بیشتر است.
زندگی در عصر جدید، بدون استرس و تنش امکان پذیر نیست؛ اما به هر حال باید سعی کنید هر طور که شده روح شوخ طبعی را در زندگی خود زنده نگه دارید. زن و مردی که بتوانند با هم به یک موضوع بخندند، معمولا توانایی انجام کارهای سرگرم کننده دیگر را نیز پیدا میکنند.
برای یکدیگر وقت بگذارید. برای صحبت کردن با هم، قدم زدن در کنار هم و یا کارهای دیگر وقت صرف کنید.
وقتی با هم اختلاف دارید، بهتر است آن را رها کنید و اجازه دهید روزگار خودش آن را حل کند. عصبانی شدن فایدهای ندارد. مشاجره و اختلاف در هر خانوادهای وجود دارد و وجود اختلاف به معنی عدم موفقیت در روابط نیست. اما طریقه برخورد شما بسیار مهم است. استرس را وارد رابطه خود نکنید و مسائل کوچک را فراموش کنید. مسائل بزرگ را هم به دست زمان بسپارید.
وقتی که مستقیم به چشمهای همسر خود خیره میشوید، میتوانید خیلی راحت توجه او را به خود جلب کنید. خودتان را برای همسرتان آراسته و مرتب کنید. زنان دوست دارند همیشه همسر خود را با سر و وضع مرتب و آراسته ببینند. آنها میخواهند همسرشان هم تمیز و مرتب باشد و هم بوی خوش بدهد. لزوما نباید همیشه بسیار تمیز و اصلاح کرده باشید، بلکه شانه زدن موها، شستن دست و صورت و استفاده از لباسهای تمیز و مرتب آنها را راضی میکند.
این روزها کمتر کسی به نوشتن کلمات و جملات محبتآمیز روی یک تکه کارت
یا کاغذ توجه میکند. اغلب مردم ترجیح میدهند که علاقه خود را به همسرشان
یا در حضور او و یا به صورت تلفنی ابراز کنند؛ ولی گاهی اوقات تاثیر کاغذی
که روی آن نوشتهاید دوستش دارید، بیشتر است.
وقتی علاقه خود را
به صورت حضوری و رودررو و در یک زمان مشخص، مثل سالگرد ازدواج، روز تولدش و
یا هر مناسبت دیگر به همسرتان نشان میدهید، دقت داشته باشید که تمام توجه
خود را به او معطوف کنید. بهتر است در چنین اوقاتی تلفن همراه
خود را خاموش کنید. او هرگز دوست ندارد وقتی که در کنارش هستید، توجهتان
را با کس دیگری قسمت کنید.
تمام زنان دوست دارند که درباره خودشان حرف بزنند. آنها در این زمینه بسیار خبره هستند. با پرسیدن یک سوال راجع به خودش میتوانید از یک مکالمه پر محبت با او لذت ببرید. میتوانید از چیزهایی که دوست دارد، شروع کنید و هر بار که جملهای میگویید و یا حرفی از دهان او خارج میشود، طوری نگاهش کنید که نشان دهد به شنیدن حرفهایش و صحبت کردن با او علاقهمند هستید.
گفتن جملاتی مثل «چقدر در این لباس زیبا و جذاب شدهای!» به او ثابت میکند که به اندازه کافی به او توجه دارید و او هنوز هم در نظر شما بسیار خوب جلوه میکند. این گونه تعاریف و جملات محبت او را به شما دوچندان میکند.
حقیقت دارد که زوجها وقتی در کنار هم هستند، راحتتر به خواب میروند.
بنابراین تحت هیچ شرایطی، حتی اگر با هم در حالت قهر هم بودید، جدا از
همسرتان نخوابید.
یکی از چیزهایی که زوجها در رابطهشان نیاز دارند، حمایت است. آنها نیاز به همسری پشتیبان دارند؛ بنابراین ببینید همسرتان به چه کمک و پشتیبانی نیاز دارد و همان را به او عرضه کنید.
مسائل زناشویی باعث خوشحال شدن و آرامش خودتان و همسرتان میشود.
حداقل روزی یکبار به همسرتان بگویید «دوستت دارم!» همسرتان به شنیدن این کلمات نیاز دارد. صادقانه گفتن این جمله او را از این رو به آن رو میکند.
این کار معجزه میکند و تمام کدورتها و ناراحتیهایی را که شاید پیش آمده باشد، از بین میبرد. مطمئن باشید اگر هر روز این کار را بکنید، برایتان عادی و تکراری نمیشود.
رفتارها و اعمال بسیار کوچک شما نشان میدهند که چقدر به همسرتان فکر میکنید. رفتارهای کوچک محبت آمیز تاثیر بزرگتری روی خوشبختی شما در زندگیتان خواهند داشت.
خود را آنقدر مشغول کار و زندگی نکنید که دیگر وقتی برای یکدیگر نداشته باشید. از هر موقعیت کوچکی استفاده کنید تا پرشورتر و پرحرارتتر از قبل همسرتان را دوست بدارید.
زنان همواره از نمایشهایی که حالت تعارف دارند، لذت میبرند. به او در پوشیدن کت و پالتویش کمک کنید. رفتارهای مودبانه که زوجها معمولا بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترکشان دیگر به آنها اهمیتی نمیدهند، همواره برای زنان دلچسب و خواستنی است. از این راه میتوانید عشق و محبت او را بیشتر جلب کنید.
زنان معمولا مردانی را دوست دارند که اجتماعی، جذاب و دوستداشتنی هستند؛ یعنی کسانی که علاوه بر خودشان، دوستان و خانوادهشان نیز آنها را تائید کند. بنابراین به هنگام حرف زدن با نزدیکان و دوستان همسرتان، بسیار مودبانه و اجتماعی برخورد کنید. اگر آنها را تحت تاثیر قرار دهید، همسرتان نیز تحت تاثیر شما قرار میگیرد.
این نوع رفتار را تقریبا تمام خانمها دوست دارند. وقتی که در را برایش باز میکنید وقتی که اجازه میدهید همیشه او جلوتر از شما وارد جایی شود، او بیش از پیش در درون خود به شما افتخار میکند.
با این کار به او ثابت میکنید که چقدر برای نظریاتش ارزش قائل هستید. لازم نیست طوری رفتار کنید که هیچ چیز نمیدانید و فردی ناآگاه هستید؛ بلکه با احترام نظر او را بپرسید و بعد شروع به ارزیابی و مقایسه نظر خود با نظر او کنید.
شاید در مورد ازدواج صداقت بهترین سیاست نباشد. قرار نیست، جزئیترین نکات مربوط به گذشته خود را با همسرتان در میان بگذارید. کافی است با همسرتان مودب باشید؛ به او توجه کنید و به احساساتش احترام بگذارید؛ این یعنی صداقت داشتن با او. هیچ لزومی ندارد گذشته خود و او را کنکاش کنید.
غالبا اینگونه صحبت کردن با یکدیگر در سالهای نخست ازدواج و دوران نامزدی شایع است و بعد از گذشت مدتی، کلمات مودبانه و محبت آمیز کمکم از بین میروند. به یاد داشته باشید که همسرتان نزدیکترین فرد به شماست و باید بیشتر از همه او را عزیز بدارید و با احترام با او برخورد کنید.
وقتی میخواهید از مرخصیهای خود استفاده کنید، مسلما به اولین چیزی که فکر میکنید، رفتن به مسافرت ولو یک گردش کوچک خارج از شهر است. خیلی طبیعی است بخواهید از اوقات فراغت خود لذت ببرید؛ اما فراموش نکنید که شما با همسرتان پیمان بستهاید همیشه و در همه حال، در خوشی و ناخوشی با هم باشید. همسرتان همه چیز شماست و شما همه چیز او و درست نیست بدون حضور او بخواهید با دیگران خوش بگذارنید.
رابطه شما و همسرتان با آنکه حریم بسیار خصوصی شماست، ولی به شدت روی فرزندانتان اثر میگذارد. هر چه این رابطه بهتر باشد، نه فقط برای خودتان، بلکه برای فرزندانتان نیز بهتر خواهد بود؛ زیرا آنها شما را در موقعیتی میبینند که مسوول تامین امنیت و ثبات خانواده هستید. رابطه دوستانه شما با همسرتان، امنیت و احترام بیشتری را به خانوادهتان هدیه میکند.
میتوانید اجازه دهید که عادات بد همسرتان اعصابتان را به هم بریزد و اذیتتان کند. میتوانید هم این عادات را بپذیرید و برای بهبود وضعیت تلاش کنید. اگر همسرتان عادت بدی دارد، بهتر است زیاد به آن توجه نکنید و در عوض به این فکر کنید که همسرتان گاهی اوقات چه کارهای فوقالعادهای برای شما انجام میدهد. به جای آنکه کارهای همسرتان موجب یاس و ناراحتی شما شود، به چیزهای مثبت او فکر کنید.
برخی موارد پیش پا افتاده ممکن است در نظر همسرتان بسیار بااهمیت باشند و شما باید آنها را تشخیص دهید. به هنگام اختلاف و درگیری با همسرتان آن مسائل را به رخ او نکشید. کاری نکنید که رابطهتان سردتر شود.
رابطه عشقی شما یک موجود زنده است که برای رشد و پیشرفت نیاز به غذا دارد. بهترین راه برای تغذیه آن، ایجاد تغییر در رابطه است. تجربه نشان داده که یکی از مهمترین عناصر در خوشبختی زوجها همین تغییر است.
یکی از چیزهایی که زوجها در رابطهشان نیاز دارند، حمایت است. آنها نیاز به همسری پشتیبان دارند؛ بنابراین ببینید همسرتان به چه کمک و پشتیبانی نیاز دارد و همان را به او عرضه کنید.
گرم کردن زندگی متاهلی یک سری قوانینی دارد که زوج های جوان باید بدانند. شما هم اگر می خواهید یک زندگی متاهلی سرشار از عشق داشته باشید پیشنهاد می کنیم زبان عشق را یاد بگیرید.
کلام تاییدآمیز شامل تشکر و قدردانی از کارهای بسیار کوچک و معمول در خانه است؛ برای مثال چه لباس قشنگی! چه آرایش موی قشنگی! چه دست پخت خوبی! از این که بچه را خوب نگه داشتی ممنون، واقعا متشکرم آشغال ها را بردی و ... .
اگر زن و شوهر مرتب چنین گفته هایی را از هم بشنوند، فضای عاطفی بینشان بهتر می شود.
واقعیت این است که وقتی ما کلام تاییدآمیزی دریافت می کنیم، به احتمال قوی ترغیب میشویم که متقابلا کاری کنیم.
دوتایی با هم صحبت کردن، قدم زدن گاه گاهی، به هم توجه کردن نه این که روی دو مبل بنشینید و به تلویزیون نگاه کنید یا در حالی که با گوشی تلفن همراه در دنیای مجازی هستید، بگویید و بشنوید. در واقع وجه اساسی وقت گذاشتن برای یکدیگر با هم بودن است، نه در کنار هم بودن. با هم بودن یعنی توجه متمرکز و کامل و این زبان شامل با هم بودن، گفت و گوی متمرکز، نگاه کردن به چشم های همسر در موقع حرف زدن، گوش دادن و در ضمن آن در پی کشف احساسات طرف مقابل بودن، قطع نکردن سخن او، توجه به حرکات بدن مثل مشت گره کرده، فشار روی دست، اشک، ابروان گره خورده، لرزش صورت و ... .
هدایا از نمادهای بصری عشق است و برای برخی افراد بسیار مهم تر از برخی دیگر است. اگر زبان اصلی عشق همسرتان دریافت هدیه است، شما می توانید هدیه دهنده حرفه ای شوید و در واقع یکی از آسان ترین زبان های عشق برای یادگیری است. یکی از این هدایا حضور فیزیکی شما در موقعیت های خاص است، مثل بودن شما در زمان های بحرانی که ممکن است برای هر دو نفر رابطه پیش آید مانند از دست دادن عزیزان، رفتن به سفر یا در لحظات خوشی و ناخوشی. در برخی افراد شاخه گلی کفایت می کند. این موضوع با توجه به استطاعت مالی طرفین و نوع نگرش آنان و بستر فرهنگی که در آن رشد کرده اند و حتی جوامع مختلف متفاوت است.
دو طرف رابطه باید در خدمت یکدیگر باشند در امور خانه داری، بچه داری و تمام مسئولیت های یک زندگی مشترک بدون در نظر گرفتن مرد و زن بودن. البته یادمان باشد درخواست کردن به عشق جهت می دهد؛ ولی دستور دادن جریان عشق را متوقف می کند. آنچه ما پیش از ازدواج برای یکدیگر انجام می دهیم دلیلی بر کارهایی که پس از ازدواج انجام خواهیم داد، نیست و یادمان باشد در جوامع سنتی غلبه بر کلیشه ها مهم است. برای مثال ظرف شستن یا جارو کردن مردان و ... خدمت کردن به یکدیگر نباید اجباری باشد بلکه باید آزادانه صورت گیرد و مطابق درخواست طرف مقابل باشد. خدمت عاشقانه یعنی برآورده ساختن انتظارات همسر.
تماس فیزیکی می تواند رابطه را بسازد یا از هم بگسلد. هم می تواند نفرت را منتقل کند و هم محبت را.
اگر زبان اصلی عشق همسرتان، تماس فیزیکی است، هیچ چیز مهم تر از این نیست که وقتی گریه می کند در آغوشش بگیرید.
برای
برخی افراد تماس فیزیکی زبان اصلی عشق است، این افراد به لحاظ عاطفی نیاز
دارند همسرشان لمسشان کند، دست در موهای آن ها کرده و در آغوش کشیدن شان را
تکرار کند، دستان یکدیگر را بگیرید.
تماس فیزیکی به عنوان نشانه ای از عشق، اعماق وجودمان را لمس می کند و به عنوان یکی از زبان های عشق شکل قدرتمندی از ارتباط است.
عاشقانه ای از از حسن فتحی برای سریال مدار صفر درجه نوشته شده بود.
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که اب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
مطالعهای نشان داده است که هنگام احساس علاقه زیاد و عشق تغییر و تحولات چشمگیری در بدن اتفاق میافتد و بدن واکنشهای متفاوتی را از خود نشان میدهد.
شاید شما نیز تجربه کرده باشید که با دیدن فردی ضربان قلبتان افزایش مییابد، حالت تهوع به شما دست میدهد، دمای بدنتان به طور ناگهانی افزایش مییابد، صورتتان گلگون میشود. اما آیا این علائم واقعا نشان میدهد که شما عاشق شدهاید؟علاقه زیاد به فردی یا همان عاشق شدن بر بدن تاثیر میگذارد، هورمونهایی در بدن ترشح میشود و سیستم عصبی بدن از خود پیامهایی را منتشر میکند.
1.هنگام عاشق شدن هورمونهای همچون دوپامین، اکسی توسین، ادرنالین و وازوپرسین در بدن ترشح میشود یا سطح آنها افزایش مییابد که احساس شادی و شعف فراوانی را به افراد منتقل میکند. محققان بر این باور هستند که به علت ترشح این هورمونها هرچه فرد بیشتر معشوقش را ببیند بیشتر به انتشار این هورمونها و دیدن آن فرد عادت میکند به حدی که اگر او را نبیند به علت کاهش این مواد در بدنش مانند فردی معتاد از خود واکنشهای عصبی نشان میدهد.
2.هنگام عاشق شدن گونههایتان قرمز میشود؛کف دستتان عرق میکند و ضربان قلبتان تندتر میشود. این عوامل واکنش سیستم عصبی بدن به عاشق شدن هستند و بر اثر افزایش نگرانی و اضطراب در بدن فرد بوجود میآیند و به همین دلیل بیشتر هنگام قرار ملاقات یا قبل از آن این علائم افزایش مییابند. در واقع این علائم به علت تحریک آدرنالین و نوراپینفرین در بدن بوجود میآید.
3.هنگام احساس عشق در وجودتان مردمک چشمتان کمی بزرگتر میشود و همین عامل میتواند بر زیبایی شما بیفزاید. بزرگ شدن مردمک چشم بر اثر تحریک شاخه سمپاتیک سیستم عصبی بدن اتفاق می افتد.
4.گفتنی است، هنگام عاشق شدن شاید کمی احساس بیماری کنید، اشتهای خود را از دست دهید، احساس ناراحتی کنید که همگی طبیعی هستند. هومون کورتیزول یا همان هورمون استرس هنگام عاشق شدن با کاهش حجم شریانهای شما ممکن است سبب ناراحتی در شما شود. با گذشت زمان و کاهش استرس این مشکل برطرف خواهد شد.
5.هنگام عاشق شدن شما به طرز عجیبی احساس میکنید که قدرتتان افزایش یافته است که در واقع به این قدرت «قدرت هیستریک» میگویند و به علت افزایش انتشار هورمون اکسیتوسین در بدن است و ممکن است استقامت و آستانه درد شما را افزایش دهد.
نتایج مطالعات نشان می دهند علائم دیگر عاشق شدن افزایش بلندی صدا، احساس اضطراب، نوسانات خقلی و هورمونی، افزایش خلاقیت، افزایش یا کاهش وزن و کمخوابی یا بیخوابی است.
اگر این نشانهها را دارید، عاشق شدهاید!
محققان با یک روش جالب توانستند احساس عاشقی را در افراد تشخیص داده و متوجه شوند که شخص آیا واقعا عاشق هست یا خیر؟!
گروهی از محققان دانشگاه گرانادا با استفاده از دوربین تصویربرداری حرارتی، موفق شدند وجود احساس عاشقی در افراد را تشخیص دهند.
در این پژوهش دانشمندان از یک گروه داوطلب 60 نفره، متشکل از مردان و
زنان سنین 24 تا 47 ساله استفاده کردند که همه آنها یک رابطه عاشقانه جدید
را در چند هفته گذشته آغاز کرده بودند و مدعی بودند که عاشق هستند.
در
این آزمایش هر فرد در اتاق جداگانه قرار گرفته و به وی تصاویری بر روی صفحه
نمایش یک رایانه نشان داده شد. هر یک از این افراد از طریق دوربین
تصویربرداری حرارتی مورد بررسی قرار گرفتند.
به نیمی از آنها عکس
شریک زندگی عاشقانه آنها و به نیمی دیگر عکس خانواده و دوستان یا عکسهایی
که به طور خاص انتخاب شده و احساس اضطراب را ایجاد میکردند نمایش داده شد.
دانشمندان
مشاهده کردند که در هنگام مشاهده این تصاویر توسط داوطلبان، دمای بدن
اعضای گروه اول دو درجه سانتیگراد در نواحی مانند گونهها ، دستها ، قفسه
سینه و در اطراف دهان افزایش مییابد در حالیکه بروز این تغییرات در گروه
دیگر مشاهده نشد.
آزمایش افراد عاشق
همین که تو کنارم باشی :) یعنی زندگی
زن،
بوسه هایش ؛
نوازش هایش ،
به آغوشت پناه آوردن هایش ؛
خندیدن هایش ،
گرمای نگاهش ،
حلقه کردن دستانش توی دستانت ،
هر لحظه با تو بودن هایش ؛
و حتی در آغوشت ، خوابیدن هایش ؛
از سر عشق است …
زن تا عاشق نشود ،
نمیبوسد ، نمیخندد و دستش را به دستانت نمیدهد …
اگر نگاهش را برگرداند از زاویه نگاهت ،
اگر دستانش را دزدید از میان دستانت ؛
اگر خودش را کشید کنار از جلوی چشمانت ؛
اگر فاصله گرفت از قدم هایت ؛
بدان از چیزی نگران است …
بدان از رابطه تان میترسد …
از دوامش ؛
و از عاقبتش …
بدان دلش قرص نیست …
بدان یک فاصله ای بینتان افتاده …
بدان یک حرفی سر دلش سنگینی میکند …
بدان می ترسد …
بگذار آرام شود….
با اعتماد در گوشش زمزمه کن ؛
دوستش داری ….♡♡♡
کاش غیر از من و تو، هیچکس با خبر از ما نشود،
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود...
افشین یدالهی
دلم بهانهگیر شده
زندگی میخواهد
عشق میخواهد
سفر میخواهد
هوای تازه میخواهد
قشنگی میخواهد
نه
هیچکدام از اینها را نمیخواهد
خوب من...
دلم تو را میخواهد.....
میشود یک شب خوابید
و صبح با خبر شد
غمها را از یک کنار به دور ریخته اند ؟
که اگر اشکی هست
یا از عمقِ شادمانیِ دلی بی درد است
یا از پس به هم رسیدن های دور
یا گریه کودکی
که دستِ بی حواسش ، بادبادکی را بر باد می دهد
کاش می شد
یک صبح
کسی زنگِ خانه هامان را بزند
بگوید
با دستِ پر آمده ایم
با لبخند
با قلب هایی آکنده از عشق های واقعی
از آنسوی دوست داشتن ها
آمده ایم بمانیم و هرگز نرویم
هیچکس نمی داند
چقدر جایِ شادمانی های بی سبب در دل نسلِ ما خالیست
جای عشق خالیست ...
نیکی فیروزکوهی
هر چه دورتر می شوی
من؛
عاشق تر میشوم!
و هر چه نزدیک تر می آیی
بی تاب تر می شوم!
گویی عاشق که باشی
دور یا نزدیک
فرقی ندارد
حتی اندک یاد تو
کافیست
برای بی تاب بودن...
علیرضا اسفندیاری
پاتوق عشق » مجموعه بسیار زیبا از عکس نوشته های سنگین و عاشقانه ، در ادامه مطلب تصاویر را مشاهده نمایید