یَنـ ـی :
وقتــ ـی داره باهـ ـات بحـ ـث میکنـ ـه
چشـ ـاتـ ـو ریز کنـ ـی
بگـ ـی :
خاک بـــِ سرم ... بـ ـاز تو اخم کردی ؟
نگفتم بـ ـت نمیـ ـاد ؟! اصـ ـن گـ ـوش نمیدیـ ـا !
بعد تـ ـا بیاد چیزی بگـ ـه
بگـ ـی چـ ـی گفتـ ـی؟؟ دوسـ ـم داری؟! خب عزیزم منم دوســــ ـت دارم!...
اونــ ـوقت ِ که میــ ــتونی چونَشـ ـو بگیــری تـو دستـ ـت...
ســـرشـ ـو بگیــ ـری بــالا...
بگــی !
ببـ ــین !! مـَـ ـن عــ ــاشقتَـ ـم! تـ ـو کـَ ـلـَت فـ ـرو کـُن!
وای به این میگن بحث
خیلی دلم مبخواد باهاش همچین بحث هاکنم یه سلام که میخوام بهش بکنم باید باهزارجورخجالت برم جلوبهش سلام کنم ولی اینو میدونم زیاد نگاهم میکنه مستقیم نگاه میکنه خونه پدربزرگم یه مهمونی کوچیک گرفته بودن اون دم دروایساده بود نگاهم میکرد منم وایساده بودم نگاهش میکردم اون نگاهش روازم ندزدیدهمینجوری نگاهم میکرد منم نگاهش میکردم من نگران بودم من سرم روانداختم پایین
همیشه وقتی نگاهش میکنم نگاهش روازم نمیدزده هیچ وقت همیشه منومیبنه انگارخوشحاله ممکنه عاشقم باشه