در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پرست از تو و خالی است جای تو
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پرست از تو و خالی است جای تو
من کجا؟ باران کجا؟
باران کجا و راه بی پایان کجا؟
آه… این دل دل زدن تا منزلِ جانان کجا؟
هر چه کویَت دور تر دلتنگ تر مشتاق تر
در طریق عشق بازان مشکلِ آسان کجا؟
عشقم
بوسه چیدن زلبت
سلسله در سلسله هاست
اصلا این بوسه
دوای غم کم حوصله هاست !
قصد دل کندن ندارم
از دو چشمانت ولی ،
با نگاه سر خود گفتی
نمیخواهی مرا
تو؛
تمنای منُ
یار منُ
و جان منی
پس بمان
تا که
نمانم
به تمناى کسى..
تو یه رابطه ی دو نفره…
به جای اینکه هرکی مراقب خودش باشه،
هرکدوم مراقب اون یکی باشه..
به تو بدهکارم، دست کم یک “جان” برای “هر لبخند” !
گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید
آمدی و همه فرضیه ها ریخت به هم
هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را زیر و رو میکنــم
میدانــم بالاخره
یک روز
به مــن لعنتی نیاز پــیدا میکنـــی . . .
یک جام با تو خوردن ، یک عمر می پرستی
یک روز با تو بودن ، یک روزگار مستی . . .
بـــه خـــاطــر روی زیـبـای تـــو بــود ،
کـه نـگاهــم بــه روی هـیـچـکس خـیـــره نـمــانــد . . .
بــه خــاطــر دســتـان پــر مـهـــر و گــرم تــو بــود ،
کـه دســت هـیـچـکـس را در هــم نـفـشــردم . . .
بـه خــاطــر حــرف هــای عــاشـقـانـه تــو بــود ،
کـه حــرف هـای هـیـچـکس را بــاور نــداشـتـم . . .
بـه خــاطــر دل پــاک تــو بــود ،
کـه پــاکـی بــاران را درک نکــردم . . .
بـه خــاطــر عـشــق بـی ریــای تــو بـود ،
کـه عـشـق هـیـچـکـس را بـی ریــا نـدانـسـتـم . . .
بـه خــاطــر صــدای دلـنـشـیـن تــو بــود ،
کـه حـتی صــدای هــزار نـی روی دلــم نـنـشـسـت . . .
و بــه خــاطــر خــود تــو بــود . . . فـقـط بـه خــاطــر تــو !
شب ….
با واژه ها بِخیر نمی شود ؛
مگر در آغوش تو ..!!
تو
همان
عطرگل یاس و نسیم سحری
که اگر صبح نباشی
نفسی در من نیست …
تو ..
خودت بانیِ هر روشنیِ صبحِ منی…!😍
و
چه
عطری
بهتر از
رایحه ی ناب تنت
که به صبح دل من
ناب ترین ناب شدی…
تُ همان…
عطر گل یاس و نسیم سحری…
که اگر صبح نباشی…
نفسی در من نیست…
بیا باهم یک بازی قشنگ کنیم
که جایزه ش بوسه باشد
مثلا
چشمهایم را ازپشت سرم بگیر وبگو من کی ام؟
هرجواب اشتباه یک بوسه
نامردم اگراسم همه هفت میلیارد انسان دنیارا صدا نزنم…
منتظرم
یک نفر بیاید که حواسش یک سره،
در حیاط خیال من ول بچرخد
یک نفر که در حوض رویایم تن بشوید
یک نفر که یک نفر نباشد،
یک دُنیا باشد
دوستَش دارم ، دوستَم دارد ..
وَ این عاشقانه ترین
داستان کوتاه دُنیاست ..
حواسم پرت زیبایی ات شد !
منِ دست و پا چلفتی
نصف بیشتر شعرم را ریختم زمین!
فقط ماند…
یک دوستت دارم ساده !
دستم را که بی هوا میگیری
دلم را هوایی میکنی …
با تو پرواز ، پر نمیخواهد !!
ﻫﻮﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﯿﺞ ﺷﻮﻡ ﺍﺯ ﺗــﻮ …
ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺴﺖ ﺷﻮﯼ ﺍﺯ ﻣـﻦ
ﺯﻣﯿﻦ ﺳﺮﮔﯿﺠﻪ ﺑﮕﯿﺮﺩ …
ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ” ﻣـﺎ” ﺩﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﯿﻢ
در دنیای من یک تو کافی ست
تا بهشت را همین حوالی خودم
شانه به شانه ی دوست داشتن تو
تجربه کنم …
هر صبح …
بوی تو می دهد پیراهنم !
بس که تمامِ شب ،
تنگ در آغوش گرفته ام ؛
خیالت را …!
هر صبح …
بوی تو می دهد پیراهنم !
بس که تمامِ شب ،
تنگ در آغوش گرفته ام ؛
خیالت را …!
برقِ چشمانِ تو
کورم کرد
که جز خودت…❤️
هیچکس را نبینم !
تو را دوست میدارم
بی آنکه بدانم تو ضرورتِ منی
آب را که مینوشی
هوا را که میبلعی
نمیفهمی جیرهبندی چه مکافاتیست
تنها در نبودِ تو بود
که فهمیدم
دوست داشتنِ تو
مایهی حیات من است…
دوست داشتن تو…
بساط من است…
هیچکس نمیتواند،جمعش کند!♥️
خیلى زیباست
کسى رو پیدا کنى که
باعث بشه مشکلاتت
رو فراموش کنى
عشق همان عطری ست
که از تو بر شانه ام می ماند
عطر نیستی که پریدن بدانی
تو را از من بشویند
آب میروم..
تو نهایتِ عشقی
نهایتِ دوست داشتن
و در لابلای این بی نهایت ها
چقدر خوشبختم
که تو سهم قلب منی ❤️
کمی برایم
عشق دم کن
عطر عاشقانه اش
با من
قند بوسه هایش
با تو …
از ته دلم براتون ارزو میکنم امسال خنده روی لب ها تون باشه و دلتون اروم