آیا نیمهی خالی را میبینید یا نیمهی پر لیوان را؟ حقیقت این است که لیوان همیشه پر است! نیمی از آن آب و نیمی از هوا پر شده که هردو برای ادامهی زندگی ما بسیار ضروریست. این درک ماست که احساس امید یا ناامیدی میدهد!
آیا نیمهی خالی را میبینید یا نیمهی پر لیوان را؟ حقیقت این است که لیوان همیشه پر است! نیمی از آن آب و نیمی از هوا پر شده که هردو برای ادامهی زندگی ما بسیار ضروریست. این درک ماست که احساس امید یا ناامیدی میدهد!
یکی از مهترین پیامهای فراموش شدهی عاشورا؛ خیلی جالبه شب عاشورا امام حسین به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود... او به جهانیان فهماند که حتی کشته شدن در کربلا هم از بین برندهی حق الناس نیست! در عجبم از کسانی که هزاران گناه میکنند و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست... 👤 دکتر مصطفی چمران
خیلیها که در این سالها بی دین و ایمان شدهاند، ملحد نیستد، مخالفان قانونی خدا هستند. مخالف قانونی یعنی کسی که هرجور حساب میکند خدایی که برایش ساختهاند را نمیتواند دوست داشته باشد. یعنی کسی که ته دلش امیدوار است خدای واقعی یکروز از راه برسد و همهی این خداهای ساختگی را ویران کند. خدایی واقعی که بیاید و آتش جهنم را خاموش کند، شلاق و تعزیر را تعطیل کند، و به همهی آدمها حقوق برابر بدهد. خدایی که بساط عذاب را برچیند و به آدمها بهخاطر رنجی که در زندگی کشیدهاند یک غرامت درست و حسابی بدهد. خدایی که به دلهای شاد پاداش و به قلبهای محزون آرامش تام بدهد. خیلی از بی دین و ایمانها جای دوری نرفتهاند. خیلیهاشان هنوز دور و بر محلهی ایمان میپلکند. خیلیهاشان منتظرند خدای واقعی از راه برسد و سروسامانی به محلهشان بدهد. خیلیهاشان امیدوارند یک روز به خانه برگردند.
«هیولا» دارد همه چیز را برای مردم «عادی» میکند ؛ مردم دور هم مینشینند و به«فساد»میخندند ؛ با بیاخلاقی«قهقهه»میزنند و از «پدرسوختگیِ» شخصیتهای اصلی«لذت» میبرند . این آغاز سقوط است که دیگر فساد قبحش برای مردم بریزد و دیگر هیچکس آن را جدی نگیرد .
رمز و راز تاسوعا: پیدا کردن یکصد دوست معجزه نیست معجزه پیدا کردن تنها یک دوست است که در کنار شما بایستد حتی زمانیکه صدها نفرعلیه شما صف کشیده اند
به تعظیم مردم این زمانه اعتماد نکن! تعظیم آنان همانند خم شدن دو سر کمان است که هرچه بهم نزدیکتر شوند تیرش کشندهتر است! 👤جلال آل احمد ۱۸ شهریور ماه، پنجاهمین سالگردِ درگذشت روشنفکر نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور،"جلال آل احمد". نویسندگانی چون نادر ابرایهمی و غلامحسین ساعدی از او تأثیر گرفتند. روحش شاد و یادش گرامی
دیروز در جلسه مصاحبه استخدام پرسیدم: شغل پدر؟ گفت: شغلشان آزاد است. گفتم: یعنی چه؟ گفت: مقداری زمین کشاورزی دارند و در کار ادوات کشاورزی هم هستند. گفتم: یعنی فروشنده ادوات کشاورزی هستند؟ گفت: نه! متعلق به خودشان است. گفتم: متوجه نمی شوم!! گفت: تراکتور دارند. گفتم: همه اینها که گفتی ، یعنی این که پدر کشاورز هستند؟ گفت: بله. گفتم :خوب چرا از اول نمی گویی پدرم کشاورز است؟! خوب من هم بچه کشاورز هستم. این را با افتخار بگو! یادم افتاد چند وقت قبل در موسسه با یکی از خانم های جوان منشی صحبت می کردم . پرسیدم: پدر چکار می کنند؟ با شعف و افتخار گفت: پدرم پیک موتوری است. منزلمان دور است. من هر روز صبح ترک موتور پدر می نشینم و یک ساعت طول می کشد تا به محل کارم برسم. بعد خندید و گفت: من خیلی خوشبختم؛ به نظرتان چند تا دختر هستند که هر روز صبح قبل از کار این امکان را داشته باشند که یک ساعت تمام پدرشان را بغل کنند؟ اشک در چشمانم جمع شد و آرام گفتم: آفرین دخترم! آفرین! خدا پدرت را حفظ کند!