جهان هرگز بیدار نبود
برای مهربانی دستهای ما
و در انزوای خاموشِ باورهای بیهوده
هرگز چشمها را نگشودیم
برای دیدنِ دوباره ی دنیا..
ما پیش از آفتاب
غروب کرده بودیم
...چه ویرانی نفس گیری
یک نفر باید باشد که
بدون ترسِ ِ هیچگونه قضاوتی برایش همه چیز را تعریف کنی
تمام حرف هایی که دارد آرام آرام درونت می گندد را به زبان بیاوری
از آن حرف هایی که شب ها موقع خواب به بی رحمانه ترین شکل ممکن به سرت هجوم می آورند
و رسالتشان این است که خواب را از تو بگیرند
حرف هایی که وسط قهقهه هم اگر یادشان بیوفتی لال می شوی!
یک نفر که وقتی تو دهن باز کردی نگوید آره می دانم، اصلا یک نفر باشد که هیچ چیز نداند
یک نفر باشد در این دنیا که نصیحت را بلد نباشد...
یک نفر که وقتی برایش تعریف میکنی که کارم دارد به جاهای باریک می کشد،
پوزخند نزند، به شوخی نگیرد
جدی بگیرد، خیلی هم جدی بگیرد،
آنقدر که یک سیلی جانانه مهمانت کند و با تمام قدرت اش بزند زیر گوشت
یک نفر که تجربه ی هیچ چیز را نداشته باشد،
مثل همه ی آنهایی که خود را علامه دهر می دانند نباشد!
وقتی که برایش تعریف میکنی دستپاچه شود، گوش بدهد،
برایت فتوای ابوموسی اشعری صادر نکند،
راه کار ندهد، فقط گوش کند ..
یک نفر که بداند این چیزهایی که تو تعریف میکنی جواب منطقی ندارد،
اصلا منطق در مقابل این حرف ها بیچاره است
خیلی از آدم ها میخواهند حرف بزنند صرفا برای اینکه دردشان آرام بگیرد
بعضی آدم ها درونشان روی کمربند زلزله است،
گاهی حرف می زنند تا ویرانی زلزله درونشان را به تعویق بیاندازند
حرف زدن گاهی مُسکن است،
آدم ها گاهی حرف می زنند نه برای اینکه چیزی بشنوند، نه اینکه کمک بخواهند
حرف می زنند که ویران نشوند
حرف می زنند که آرام بگیرند
مانند کسی که خود می داند چه روزی قرار است بمیرد، آرام می گیرند.
به قول آن رفیقمان که می گفت:
حرف هایی در دلم هست که حاضرم فقط به کسی بگویمشان که قرار است فردا بمیرد ...
همین.
"پویان اوحدی"
🌹❤️ ایا تو اینجایی؟! ...
امشب حرف های بسیاری می خواهند ابراز شوند ...
امشب زمان با من حرف می زند ...
امشب ان دریچه را می بینم ...
حسی در اینجا وجود دارد ...
حسی که مسحور می کند ...
اوه، ایکاش می توانستم بگویم دقیقا چیست! ...
خاطرات مرا دوره کرده اند ...
من گم شده ام ...
صدایی مرا درهم می پیچد ...
مرا درهم می شکند ...
ارواح آواره در من حلول می کنند ...
اینجا دریچه ایست ...
اینجا، زمان با من حرف می زند ...
نمی توانم خودم و تو را پیدا کنم ...
حسی اینجاست ...
حسی که مسحور می کند ...
اوه، ایکاش می توانستم بگویم دقیقا چیست ...
ایا تو اینجایی؟! ...
ایا وجود داری؟! ...
امشب حرف های بسیاری می خواهند ابراز شوند ...
دریچه انجاست ...
و ارواحی که مرا دوره کرده اند ...
سعی می کنم تعادلم را حفظ کنم ...
موجی سنگین ما را می کِشد ...
ایا ما اینجاییم؟! ...
ایا ما وجود داریم؟! ...
من خود گم شده ام را حس نمی کنم ...
و تو را نیز ...
ما روی امواج بالا و پایین می شویم ...
و انها از روحشان در ما می دمند ...
ما در جاذبه حل می شویم ...
ای کاش تو اینجا بودی ...
نگاهم در جست و جوی ردی از تو می دود ...
من در روح تو می دمم،
و تو نیز ...
و من خواهم مرد! ...
ایکاش می توانستم بگویم چه حسی ست ...
ایا تو اینجایی؟! ...
ایا وجود داری؟! ...
ما حول دریچه می گردیم ...
و باز، پس زده می شویم ...
ما گم شده ایم ...
زمان چیزغریبی ست ...
حسی اینجاست ...
حسی که مسحور می کند ...
اوه، ایکاش می توانستم بگویم دقیقا چیست ... 🌹❤️
" فرناز عطایی "
___________________________________________________
ارسالی از سولانژ_ نویسنده جدید پاتوق عشق
1) روابط موفق با یافتن یک فرد مناسب و شایسته آغاز نمیشوند، بلکه با مناسب و شایسته بودن خود فرد آغاز میشود. اطرافیان شما آینهای از خود شما هستند. اگر اطرافیانتان را نمیپسندید، بدانید که خود واقعیتان مطلوبتان نیست. اگر به دنبال همسری قدرتمند و بالغ هستید، باید خودتان فرد بالغ و مستقل و توانمندی باشید. اگر به دنبال فردی صاف و پاک میگردید، باید ابتدا صافی و پاکی را در خودتان ایجاد کنید.
2) گاهی، فردی که مجذوب او میشویم، کسی است که ما همیشه آرزو داشتهایم شبیه او باشیم یا در رابطه با گذشته خود قادر به حل، کنار آمدن و یا دستیابی به آن نبودهایم. ازدواج با چنین فردی، سرنوشت خوبی ندارد. چرا که جذب شدن افراد متفاوت به هم، پس از مدتی کسالت بار میشود و از سوی دیگر، یک طرف رابطه از این که مدام به طرف دیگر سرویس دهد و کمبودهای او را برطرف کند خسته خواهد شد.
3) شاید برخی افراد به دلیل رفع نیازهای مادی یا جنسی کنار یکدیگر زندگی کنند اما واقعیت آن است که افراد بطور ناخودآگاه وابسته فردی میشوند که نیازهای احساسی آنان را ارضاء میکند. بنابراین، در انتخاب همسر، کسی را پیدا کنید که شما را به لحاظ فکری، حسی و عاطفی سیراب میکند. شیفتگی و عاشقی یک نوع وابستگی است. بنابراین برای اینکه فردی را شیفته خود کنید، بکوشید نیازهای احساسی و معنوی او را برآورده سازید.
4) تنهایی و عزت نفس پایین، دو عامل بسیار تاثیرگذار هستند که بسیاری را بر آن میدارد که در یک رابطه ناسالم وارد شوند یا بمانند. این افراد تصور میکنند یک رابطه ناسالم بهتر از فقدان رابطه و تنهایی است. اما واقعیت این است که آسیبهای ماندن در یک رابطه سرد، کسالت بار، معیوب و یک طرفه، بسیار بیشتر از تنهایی است.
5) زنان عمدتا مجذوب مردانی میشوند که قدری تودار و خوددار باشند، خود را نیازمند و وابسته زن نشان ندهند و از نظر احساسی کمی دور از دسترس به نظر برسند. اما این فقط در ابتدای رابطه معنا دارد. در زندگی مشترک، نیاز به نزدیکی عاطفی و محبت دیدن و محبت کردن وجود دارد. با تمام این دالیل، یک نکته همیشه ثابت است. هیچ زنی از مرد ضعیف، وابسته، ناتوان، بیتکلیف و التماسکننده خوشش نمیآید. در واقع آنها از مردهای فاقد اعتماد به نفس، وابسته، مردد، بدون برنامه، غیر ماجراجو و ترسو گریزانند.
6) به همان نسبت، مردان هم جذب زنانی میشوند که درجاتی از استقلال احساسی و فکری را از خود بروز میدهند. اما زن زیادی مستقل، زنی که لجباز و یک دنده باشد و حرف حرف خودش باشد یا خود را از مرد جماعت بینیاز نشان دهد، به هیچ عنوان مطلوب مردها نیست. زنانی که در عین زنانگی، تعقل و استقالل، به مردشان تکیه میکنند و به او فرصت میدهند هدایت قایق زندگی را به دست بگیرد، همان زنانی هستند که مردها دوست دارند برای همه عمر، در کنارشان باشند.
7) معموال افراد، خواهان چیزی هستند که نمیتوانند داشته باشند. بنابراین خود را کامال در اختیار کسی قرار ندهید. در همان ابتدای آشنایی تمام اطالعات شخصی، دانش، استعدادها و عشق خود را برای همسر آیندهتان آشکار نسازید. اجازه دهید، او ذره ذره شما را کشف کند. در دوران نامزدی یا آشنایی، تمام وقت خود را به شریک زندگیتان اختصاص ندهید. بگذارید وقتی هم برای دلتنگ شدن بماند.
8) ازدواج به ما کمک میکند تا به بلوغ هیجانی و اجتماعی برسیم. در واقع، ازدواج بیشتر از دستاوردهای مادی، دستاوردهای روحی دارد و کیفیت رفتارهای شما را بهبود میبخشد.
9) شما جزو اصلی هر رابطهای هستی. بنابراین هرگاه میخواهید یک رابطه سالم و محبتآمیز با دیگران داشته باشید، اول باید با خودتان رابطهای سالم و محبتآمیز برقرار کنید و این امر میسر نمیشود مگر با کشف و شناخت »خود اصیل« و »خود حقیقی«تان. خودتان را دوست داشته باشید تا بتوانید دیگران را دوست داشته باشید. به خودتان احترام بگذارید تا بتوانید به دیگران احترام بگذارید. اگر این خصوصیات یا تعدادی از این خصوصیات را شما و یا شریک زندگیتان دارد، میتوان گفت که ازدواج شما، با »عشق« همراه است.
نویسنده: دکتر پروانه صفایی مقدم
" حرف ها "
🌹❤️می دانی؟!...
می دانی در دنیا چقدر حرف وجود دارد؟! می دانی چقدر می توان گفت و خسته نشد؟! می دانی چند نفر برایت حرف دارند؟! ایا تا به حال به ابعاد خیلی چیزها فکر کرده ای؟! اصلا ایا به خودت فرصت تفکر داده ای؟! ...
بگذار بگویم... اکنون به این می اندیشم که در دنیا به اندازه ی تمام وبلاگ ها، تمام ایمیل های ساخته شده، صفحه های مجازی، دفترهای یادداشت، کتاب ها، سطرها و به اندازه ی تمام واژه ها... حرف برای گفتن وجود دارد... در دنیا به اندازه میلیاردها کهکشان... به عدد تک تک ستاره ها حرف وجود دارد... حرف هایی که توی ذوق شان خورده است... حرف هایی که پنهان شده اند... حرف هایی که گم شده اند... راه را عوضی رفته اند یا با عوضی ها راه رفته اند... چقدر دلم می خواهد همه ی حجم حرف ها را در آغوش بگیرم... نوازش شان کنم... با همه شان حرف بزنم... با همه شان به نتیجه برسم... چقدر دلم می خواهد ببینم هر حرف، راه خودش را پیدا می کند... دلم می خواهد سفر دور و درازی را با حرف ها شروع کنم... دلم همه حرف های جهان را می خواهد... برای خواندن... برای نوشتن و برای زدن... دلم می خواهد بروم ته دل هاشان... پای درد و دل تک تک شان بنشینم و درکشان کنم... اشک هاشان را پاک کنم... و بهشان بگویم یک نفر هست که همیشه برایتان وقت دارد... یک نفر هست که حرف به حرفتان را با جان و دل می شنود، رویش فکر می کند و درکش می کند... من حرف ها را دوست دارم... و از همه شان لبریزم... بهتر است حرف ها را دوست داشته باشیم و بفهمیم شان... جنس حرف ها خیلی با هم فرق می کند... حرف هایی برای نگفتن ، همیشه تا بی نهایت غریب و تنها هستند... من دلم می خواهد دست این حرف ها را بگیرم؛ برویم کنج دنج یک کافه بنشینیم و ساعت ها با هم خلوت کنیم... بگوییم و بشنویم... من دلم می خواهد زندگی ام را برای حرف ها بدهم... تا ابد بنویسم شان و با هم زندگی کنیم... من با حرف ها خیلی خوشبختم... می دانی؟!... تا واژه هست ، زنده ایم و زندگی جاریست!... حرف ها را باید زد... حرف ها را مثل چشم ها باید شست... حرف ها را زیر باران باید برد... و زیر باران فهمیدشان... حرف ها را باید کشف کرد... حرف ها، حرف های بسیاری برای گفتن دارند... انها پیچیده تر از انند که تو با یک بار خواندنشان، یک بار شنیدن یا گفتنشان بتوانی هضم شان کنی... حرف من این است که بیاییم حرف ها را گوش دهیم به جای شنیدن... و به ته جانشان نفوذ کنیم... بیاییم حرف ها را به هم نزنیم، با هم حرف بزنیم... بیاییم در این فرصت اندک که هیچ کجایش پیدا نیست حرف بزنیم... بیایم در این معادله ی چند مجهولی تنها نمانیم... حرف هامان را بزنیم... اگرچه تنها... اگر چه با هم... بیاییم زندگی کنیم... بیاییم هر چقدر هم که درد باشد، در پی رود جاری زندگی بدویم و واژه واژه زیستن را معنا کنیم... بیاییم گاهی به وسعت حرف هایی که می تواند وجود داشته باشد فکر کنیم و پی به آن رازهای مگو ببریم... و اعجاز را معنا کنیم... بیاییم همیشه در جستجوی حرفی باشیم، برای گفتن ، خواندن و نوشتن... بیاییم رسوخ کنیم در بطن حرف های زندگی... و ادامه دهیم... و عمیق شویم... و حرف حرف زیستن را در زندگی هامان جاری کنیم... بیاییم حرف ها را بستاییم، چرا که زندگی را به ما یاد اورند... بیاییم برای حرف ها وقت بگذاریم... بگوییم و بگذاریم بگویند... بشنویم و شنیده شویم... بیاییم عاشق حرف ها باشیم... بیاییم باشیم!... بودن را با حرف هامان اثبات کنیم و بالغ شویم در پس هر حرف... بیاییم روی هر حرف، هر چقدر هم که بی ارزش جلوه کرد کمی مکث کنیم... بیاییم برای هم از حرف ها بگوییم... از زندگی شان... تنهایی هاشان... غصه و غم هاشان... بگوییم از اشک هایی که در خلوتشان می ریزند... بیاییم برای حرف ها بخندیم و بگرییم... به ذات هر حرف پی ببریم... و پیوسته کشف کنیم و به جریان زندگی بازگردیم و بدانیم که هستیم... و ایمان بیاوریم که ما بی شک بی واژه و حرف، هیچ خواهیم بود... من می گویم همین حالا وقتش است... به حرف هایت بیندیش و همواره از نردبان ادراک یک قدم پایت را بالاتر بگذار و ایمان بیاور به جادوی واژه ها و حرف هایی که سند بودنمان اند... و باور کن که تا واژه هست بودن را معنا می توان کرد... و بیندیش به وسعت جهانت... و پیوسته تفکر را در مهم ترین الویت های زندگی ات داشته باش... معجزه نزدیکتر از تصور توست... بدان که تفکر دریچه ایست به جهانی بی کران که هر ذره اش می تواند پاسخی باشد برای معماهایت... هر معما ساده خواهد شد... و حل خواهد شد... اگر بخواهی!... پس بکوش که پیوسته در راه کشف و در پی تحول باشی... چرا که هر تحول یک آغاز است و هر آغاز خود ادامه ایست... و این را نیز بدان، که بیش از این درنگ جایز نیست...
حرف ها منتظرند...🌹❤️
" فرنازعطایی"
ارسالی از #سولانژ
دانلود آهنگ عارف عاشقونه
آهنگ جدید عارف عاشقونه با لینک مستقیم همراه با پخش آنلاین ه اکنون از پاتوق عشق
Download New Music Aref Asheghooneh
متن آهنگ جدید عارف عاشقونه
در تو چیزی هست که عاشقت شدم چیزی که تویه وجود همه نیست
دردم از نبودنه توئه فقط دردم از بود و نبود همه نیست
در تو چیزی هست که عاشقت شدم من بدونه تو نفس نمیکشم
دستم از دنیا اگه کوتاه بشه بازم از عشقه تو دست نمیکشم
کار سختی کار سختی نیست عزیزم میتونی خیلی راحت خیلی راحت منو دیوونه کنی
عاشقونه عاشقونه کنار من بشینی جلو چشمام جلو چشمام موهاتو شونه کنی
شعر آهنگ جدید عارف عاشقونه
پنجره بدونه تو دوره ازم نمیبینم آسمون چه حالیه
اگه بارونه که زیر چتر من میدونم جای تو خیلی خالیه
من با جاده ها سفر نمیکنم جاده آخر به جدایی میرسه
من فقط با عشقه تو همسفرم که میدونم به یه جایی میرسه
تو فقط کنار من باشه عشقه من میبینی حالو هوام عوض شده
تو خدایی میکنی برای من کفره که بگم خدام عوض شده
کار سختی کار سختی نیست عزیزم میتونی خیلی راحت خیلی راحت منو دیوونه کنی
عاشقونه عاشقونه کنار من بشینی جلو چشمام جلو چشمام موهاتو شونه کنی
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم
که بهانه نزدیک تر نشستن مان میشود…
و من …
روبه روی تو …
میتوانم تمام عاشقانه های نگفته دنیا را
یک جا بگویم…
سال سن دارم و مشکلی دارم این است که هر روز به یک نفر علاقه مند می شوم و خودم هم از این قضیه ناراحت هستم. ولی نمی دانم چه کنم.
سوال کاربر :
پاسخ کارشناس :
مخاطب گرامی! احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن یکی از نیاز های مهم هر فردی است که با سن بلوغ آغاز می شود و تا هنگام مرگ ادامه دارد.
در کتاب « ازدواج بدون شکست » بیان شده است که ما انسان ها 5 نوع نیاز داریم : نیاز به محبت، نیاز به بقا، نیاز به آزادی، نیاز به قدرت و نیاز به تفریح. این 5 نیاز در هر فرد شدت و اولویت خاص خود را دارد؛ برای مثال برای شما دوست گرامی با توجه به مشکلی که مطرح کرده اید نیاز درجه اول شما نیاز به محبت است چرا که به گفته خودتان هر روز به یک نفر علاقه مند می شوید و همین جا من به شما می گویم شما هیچ وقت به فردی علاقه واقعی نداشته اید و احساسی که شما تجربه کرده اید، فقط یک احساس عطش شدید برای دوست داشتن و دوست داشته شدن است.
مخاطب عزیز! هر کار و ارتباطی دارای هدفی است. هدف از ارتباط با جنس مخالف هم ازدواج است. من به شما توصیه می کنم برای ازدواج خود معیار و سنجش هایی قرار دهید تا بدانید که چگونه و چه شخصی را انتخاب کنید تا از این سردرگمی (علاقه مند شدن به افراد مختلف) نجات یابید.
در ادامه به چند معیار اشاره می شود. به طور خلاصه ملاک های ازدواج که باید در نظر گرفته شود عبارت است از :
ایمان و دینداری : پایبندی به ارزش های دینی بدون شک یکی از عوامل خوشبختی در زندگی زناشویی است.
اصالت خانوادگی : شناخت خصوصیات و وضعیت تربیتی فرهنگی خانواده همسر آینده در ایجاد تفاهم بین دختر و پسر در زندگی زناشویی نقش اساسی ایفا می کند. این مسئله باعث می شود بتوانید سازگاری بهتری با همدیگر پیدا کنید.
سن : تناسب سنی بین زن و مرد، تشابه نیاز ها و علایق، توقعات و انتظارات را تا حدودی به دنبال دارد. کارشناسان خانواده، حدود 2 تا 6 سال اختلاف سن بین زن و مرد را توصیه می کنند.
تحصیلات : تشابه تحصیلی نیز در ایجاد تفاهم بین زن و مرد عامل مهمی است. کسب علم و دانش به خودی خود یک مزیت و ارزش است و در رشد و تعالی فکری افراد نقش بسزایی دارد.
وضعیت اجتماعی - اقتصادی خانواده : تشابه خانواده های دختر و پسر از نظر وضعیت اجتماعی و اقتصادی یک اصل مهم در ایجاد تفاهم های بعدی بین زن و مرد است. به این ترتیب هیچ فردی نسبت به دیگری احساس برتری نمی کند و پذیرش بهتری نسبت به همدیگر خواهند داشت.
زمینه های فرهنگی : ارزش های فردی و اجتماعی، آداب و رسوم، رفتار و سلوک، حتی آداب لباس
پوشیدن و غذا خوردن زن و مرد می تواند زمینه های همدلی بیشتری را بین آن
دو پدید آورد. به همین دلیل شناخت زن و مرد از یکدیگر در زمینه های فرهنگی
از اهمیت بسیاری برخوردار است.
فراموش نکنید هیچ فردی بی عیب نیست
نکته ای که یادآوری آن در این بخش ضروری به نظر می رسد، این است که ملاک های مذکور هیچ یک به تنهایی نمی تواند عامل موفقیت در زندگی زناشویی باشد. افراد باید مجموعه عوامل گوناگون موثر بر انتخاب خود را اولویت بندی کنند و با این اعتقاد که هیچ فردی کامل نیست، به نوعی مصالحه دست بزنند.
عشق و محبت و علاقه داشتن به همسر یکی از نکات مهم برای داشتن یک زندگی عاشقانه و آرام است. برای اینکه روز به روز علاقه همسرتان را به خود بیشتر کنید از روش های زیر استفاده کنید.
اگر با هم جنگ و دعوا دارید، به این معنی نیست که زمان جدیدی فرا رسیده است. تحقیقات نشان میدهد، زوجهایی که اصلا با هم درگیری و نزاع ندارند، از اینکه با یکدیگر رودررو شوند، گریزانند. آنهایی که به هیچوجه دعوا نمیکنند، بیشتر در معرض خطر طلاق هستند. عکس آن نیز صادق است. ناسازگاریها و اختلافات بیش از اندازه نیز به همین اندازه به پیکره خانواده آسیب میرسانند و جدایی، طلاق و برخی عواقب تلخ را در پی دارند.
تمام روز را فرصت دارید به حل مشکلات و اختلافات خود بپردازید. چه با همسرتان مخالف باشید چه موافق، چه قهر، چه آشتی، در هر حالتی سعی کنید با ورود به رختخواب عصبانیتتان فروکش کند. این زمان از شبانهروز و این بخش خانه، فقط برای به دست آوردن آرامش و خستگی در کردن است.
بدون حس استقلال و آزادی عمل، هر یک از زوجها احساس خواهد کرد که در یک دام گیر افتاده است. علاقههای شخصی خود را دنبال و سعی کنید کارهایی را بیابید که انجامشان برایتان لذتبخش است. مسلما هر کسی با انجام یک کار سرگرم کننده میتواند لحظاتی را برای خودش خوش باشد. این سرگرمیها با رعایت چارچوب قوانین خانواده، هیچ آسیبی به شما و همسرتان نمیزنند.
برخی افراد بعد از گذشت چند سال از زندگی مشترکشان، وقتی که همهچیز برایشان عادی میشود، احساس میکنند شروع رابطهشان از ابتدا هم اشتباه بوده است و باید رابطه جدیدی را شروع کنند؛ در صورتی که روابط قدیمیتر در میان زوجها نشان میدهد با گذشت زمان شاید برخی جرقهها خاموش شوند، ولی پایههای اعتماد و همکاری در بین آنها بسیار قویتر و محکمتر شده و همین اعتماد و تعهد موجب بزرگتر شدن عشق میان آنها میشود. پس برای تداوم زندگی مشترک نیازی به جرقههای تازه نیست؛ عشق دیرینه، آتشی گرمابخش و دلچسب و تاثیرش از هر جرقهای بیشتر است.
زندگی در عصر جدید، بدون استرس و تنش امکان پذیر نیست؛ اما به هر حال باید سعی کنید هر طور که شده روح شوخ طبعی را در زندگی خود زنده نگه دارید. زن و مردی که بتوانند با هم به یک موضوع بخندند، معمولا توانایی انجام کارهای سرگرم کننده دیگر را نیز پیدا میکنند.
برای یکدیگر وقت بگذارید. برای صحبت کردن با هم، قدم زدن در کنار هم و یا کارهای دیگر وقت صرف کنید.
وقتی با هم اختلاف دارید، بهتر است آن را رها کنید و اجازه دهید روزگار خودش آن را حل کند. عصبانی شدن فایدهای ندارد. مشاجره و اختلاف در هر خانوادهای وجود دارد و وجود اختلاف به معنی عدم موفقیت در روابط نیست. اما طریقه برخورد شما بسیار مهم است. استرس را وارد رابطه خود نکنید و مسائل کوچک را فراموش کنید. مسائل بزرگ را هم به دست زمان بسپارید.
وقتی که مستقیم به چشمهای همسر خود خیره میشوید، میتوانید خیلی راحت توجه او را به خود جلب کنید. خودتان را برای همسرتان آراسته و مرتب کنید. زنان دوست دارند همیشه همسر خود را با سر و وضع مرتب و آراسته ببینند. آنها میخواهند همسرشان هم تمیز و مرتب باشد و هم بوی خوش بدهد. لزوما نباید همیشه بسیار تمیز و اصلاح کرده باشید، بلکه شانه زدن موها، شستن دست و صورت و استفاده از لباسهای تمیز و مرتب آنها را راضی میکند.
این روزها کمتر کسی به نوشتن کلمات و جملات محبتآمیز روی یک تکه کارت
یا کاغذ توجه میکند. اغلب مردم ترجیح میدهند که علاقه خود را به همسرشان
یا در حضور او و یا به صورت تلفنی ابراز کنند؛ ولی گاهی اوقات تاثیر کاغذی
که روی آن نوشتهاید دوستش دارید، بیشتر است.
وقتی علاقه خود را
به صورت حضوری و رودررو و در یک زمان مشخص، مثل سالگرد ازدواج، روز تولدش و
یا هر مناسبت دیگر به همسرتان نشان میدهید، دقت داشته باشید که تمام توجه
خود را به او معطوف کنید. بهتر است در چنین اوقاتی تلفن همراه
خود را خاموش کنید. او هرگز دوست ندارد وقتی که در کنارش هستید، توجهتان
را با کس دیگری قسمت کنید.
تمام زنان دوست دارند که درباره خودشان حرف بزنند. آنها در این زمینه بسیار خبره هستند. با پرسیدن یک سوال راجع به خودش میتوانید از یک مکالمه پر محبت با او لذت ببرید. میتوانید از چیزهایی که دوست دارد، شروع کنید و هر بار که جملهای میگویید و یا حرفی از دهان او خارج میشود، طوری نگاهش کنید که نشان دهد به شنیدن حرفهایش و صحبت کردن با او علاقهمند هستید.
گفتن جملاتی مثل «چقدر در این لباس زیبا و جذاب شدهای!» به او ثابت میکند که به اندازه کافی به او توجه دارید و او هنوز هم در نظر شما بسیار خوب جلوه میکند. این گونه تعاریف و جملات محبت او را به شما دوچندان میکند.
حقیقت دارد که زوجها وقتی در کنار هم هستند، راحتتر به خواب میروند.
بنابراین تحت هیچ شرایطی، حتی اگر با هم در حالت قهر هم بودید، جدا از
همسرتان نخوابید.
یکی از چیزهایی که زوجها در رابطهشان نیاز دارند، حمایت است. آنها نیاز به همسری پشتیبان دارند؛ بنابراین ببینید همسرتان به چه کمک و پشتیبانی نیاز دارد و همان را به او عرضه کنید.
مسائل زناشویی باعث خوشحال شدن و آرامش خودتان و همسرتان میشود.
حداقل روزی یکبار به همسرتان بگویید «دوستت دارم!» همسرتان به شنیدن این کلمات نیاز دارد. صادقانه گفتن این جمله او را از این رو به آن رو میکند.
این کار معجزه میکند و تمام کدورتها و ناراحتیهایی را که شاید پیش آمده باشد، از بین میبرد. مطمئن باشید اگر هر روز این کار را بکنید، برایتان عادی و تکراری نمیشود.
رفتارها و اعمال بسیار کوچک شما نشان میدهند که چقدر به همسرتان فکر میکنید. رفتارهای کوچک محبت آمیز تاثیر بزرگتری روی خوشبختی شما در زندگیتان خواهند داشت.
خود را آنقدر مشغول کار و زندگی نکنید که دیگر وقتی برای یکدیگر نداشته باشید. از هر موقعیت کوچکی استفاده کنید تا پرشورتر و پرحرارتتر از قبل همسرتان را دوست بدارید.
زنان همواره از نمایشهایی که حالت تعارف دارند، لذت میبرند. به او در پوشیدن کت و پالتویش کمک کنید. رفتارهای مودبانه که زوجها معمولا بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترکشان دیگر به آنها اهمیتی نمیدهند، همواره برای زنان دلچسب و خواستنی است. از این راه میتوانید عشق و محبت او را بیشتر جلب کنید.
زنان معمولا مردانی را دوست دارند که اجتماعی، جذاب و دوستداشتنی هستند؛ یعنی کسانی که علاوه بر خودشان، دوستان و خانوادهشان نیز آنها را تائید کند. بنابراین به هنگام حرف زدن با نزدیکان و دوستان همسرتان، بسیار مودبانه و اجتماعی برخورد کنید. اگر آنها را تحت تاثیر قرار دهید، همسرتان نیز تحت تاثیر شما قرار میگیرد.
این نوع رفتار را تقریبا تمام خانمها دوست دارند. وقتی که در را برایش باز میکنید وقتی که اجازه میدهید همیشه او جلوتر از شما وارد جایی شود، او بیش از پیش در درون خود به شما افتخار میکند.
با این کار به او ثابت میکنید که چقدر برای نظریاتش ارزش قائل هستید. لازم نیست طوری رفتار کنید که هیچ چیز نمیدانید و فردی ناآگاه هستید؛ بلکه با احترام نظر او را بپرسید و بعد شروع به ارزیابی و مقایسه نظر خود با نظر او کنید.
شاید در مورد ازدواج صداقت بهترین سیاست نباشد. قرار نیست، جزئیترین نکات مربوط به گذشته خود را با همسرتان در میان بگذارید. کافی است با همسرتان مودب باشید؛ به او توجه کنید و به احساساتش احترام بگذارید؛ این یعنی صداقت داشتن با او. هیچ لزومی ندارد گذشته خود و او را کنکاش کنید.
غالبا اینگونه صحبت کردن با یکدیگر در سالهای نخست ازدواج و دوران نامزدی شایع است و بعد از گذشت مدتی، کلمات مودبانه و محبت آمیز کمکم از بین میروند. به یاد داشته باشید که همسرتان نزدیکترین فرد به شماست و باید بیشتر از همه او را عزیز بدارید و با احترام با او برخورد کنید.
وقتی میخواهید از مرخصیهای خود استفاده کنید، مسلما به اولین چیزی که فکر میکنید، رفتن به مسافرت ولو یک گردش کوچک خارج از شهر است. خیلی طبیعی است بخواهید از اوقات فراغت خود لذت ببرید؛ اما فراموش نکنید که شما با همسرتان پیمان بستهاید همیشه و در همه حال، در خوشی و ناخوشی با هم باشید. همسرتان همه چیز شماست و شما همه چیز او و درست نیست بدون حضور او بخواهید با دیگران خوش بگذارنید.
رابطه شما و همسرتان با آنکه حریم بسیار خصوصی شماست، ولی به شدت روی فرزندانتان اثر میگذارد. هر چه این رابطه بهتر باشد، نه فقط برای خودتان، بلکه برای فرزندانتان نیز بهتر خواهد بود؛ زیرا آنها شما را در موقعیتی میبینند که مسوول تامین امنیت و ثبات خانواده هستید. رابطه دوستانه شما با همسرتان، امنیت و احترام بیشتری را به خانوادهتان هدیه میکند.
میتوانید اجازه دهید که عادات بد همسرتان اعصابتان را به هم بریزد و اذیتتان کند. میتوانید هم این عادات را بپذیرید و برای بهبود وضعیت تلاش کنید. اگر همسرتان عادت بدی دارد، بهتر است زیاد به آن توجه نکنید و در عوض به این فکر کنید که همسرتان گاهی اوقات چه کارهای فوقالعادهای برای شما انجام میدهد. به جای آنکه کارهای همسرتان موجب یاس و ناراحتی شما شود، به چیزهای مثبت او فکر کنید.
برخی موارد پیش پا افتاده ممکن است در نظر همسرتان بسیار بااهمیت باشند و شما باید آنها را تشخیص دهید. به هنگام اختلاف و درگیری با همسرتان آن مسائل را به رخ او نکشید. کاری نکنید که رابطهتان سردتر شود.
رابطه عشقی شما یک موجود زنده است که برای رشد و پیشرفت نیاز به غذا دارد. بهترین راه برای تغذیه آن، ایجاد تغییر در رابطه است. تجربه نشان داده که یکی از مهمترین عناصر در خوشبختی زوجها همین تغییر است.
یکی از چیزهایی که زوجها در رابطهشان نیاز دارند، حمایت است. آنها نیاز به همسری پشتیبان دارند؛ بنابراین ببینید همسرتان به چه کمک و پشتیبانی نیاز دارد و همان را به او عرضه کنید.
قصد داریم به معرفی 6 کتاب عاشقانه بپردازیم که مطمئنا از خواندن این کتاب های عشقی لذت خواهید برد.
علیرغم چیزهایی که خیلی ها می گویند بیشتر کارهایی که مردم انجام می دهند به نام عشق است. زیرا عشق می تواند دنیا را زیر و رو کند، روی همه تاثیر بگذارد و حتی سرنوشت انسان را تغییر دهد.
در سرتاسر دنیا، افغانستان، ایتالیا، آلمان و آرژانتین زنانی هستند که
تشخیص دادند بدون عشق نمی توانند به زندگی ادامه دهند. اکنون هر کدام از آن
ها قطره ای در اقیانوس تغییرات هستند و برای هر چیزی آمادگی دارند.
کتاب هایی که امروز معرفی می کنم بازگو کننده داستان عشق به مثابه نیروی پیشران می باشند.
هزار خورشید تابان اثر خالد حسینی
عشق، حسی است شگفت انگیز، نهفته در بطن روح و رازی ممنوع که در انتظار
شکوفایی است. این کتاب درباره عشق و جنگ است. درباره فداکاری ها و
ازخودگذشتگی ها و درباره قدرت زن. این کتاب با تمام جدیت به ما امید می
دهد. این امید که همه خوب هستند، شخصیت ها، خوانندگان و همه ما.
تنهایی اعداد اولیه اثر پائولو جوردانو
روزی روزگاری پسری منزوی و دختری تنها زندگی می کردند که از بی اشتهایی
رنج می بردند. این دو زندگی خود را داشتند تا این که همدیگر را ملاقات
کردند. آن دو به ناگهان دریافتند که تهدیدی قوی آن ها را درگیر می کند.
عقیده پسر این بود که آن ها اعداد اولیه هستند، تنها و گمشده، آن ها می
توانند در کنار یکدیگر باشند اما حقیقتا نمی توانند یکدیگر را لمس کنند.
عشق سال های وبا اثر گابریل گارسیا مارکز
آیا امکان دارد فردی که در دوره جوانی عاشق شده است آن عشق را برای
همیشه با خود حمل کند و راهنمای تمام کارهایش قرار دهد؟ بله امکان دارد.
سال ها می گذرد، مرزها تغییر می کنند اما هنوز این عشق پایدار است. زیرا
هیچ چیزی سخت تر و در عین حال راحت تر از عشق وجود ندارد.
خرمگس اثر اتل لیلیان وینیچ
این کتاب تنها درباره عشق نیست بلکه درباره دوستی، درک متقابل و انتخاب
نیز می باشد. آشوب و انقلاب، ایتالیا را در بر می گیرد و زندگی با عشق
بسیار سخت و مشکل می شود. در این دوران پرآشوب عشق از طرفی قدرت می دهد و
از طرف دیگر محدودیت ایجاد می کند. این کتاب سرشار از روشنایی و تلخی
رویاهای تحقق نیافته است. در میان صفحات این کتاب حسی قابل تشخیص نهفته است
که خوانندگان خود را به اشک وا می دارد.
بیمار انگلیسی اثر مایکل اونداتیه
جنگ به پایان رسیده است و زنی به همراه کودکانش در یک ویلای نیمه مخروبه
زندگی می کنند. او از یک مرد انگلیسی سوخته نگهداری می کند تا سلامتش را
به او بازگرداند. مرد انگلیسی اتفاقات زندگی اش و عشقی که روزی جان او را
نجات می دهد را برای او بازگو می کند.
حس یک پایان اثر جولیان بارنز
گرم کردن زندگی متاهلی یک سری قوانینی دارد که زوج های جوان باید بدانند. شما هم اگر می خواهید یک زندگی متاهلی سرشار از عشق داشته باشید پیشنهاد می کنیم زبان عشق را یاد بگیرید.
کلام تاییدآمیز شامل تشکر و قدردانی از کارهای بسیار کوچک و معمول در خانه است؛ برای مثال چه لباس قشنگی! چه آرایش موی قشنگی! چه دست پخت خوبی! از این که بچه را خوب نگه داشتی ممنون، واقعا متشکرم آشغال ها را بردی و ... .
اگر زن و شوهر مرتب چنین گفته هایی را از هم بشنوند، فضای عاطفی بینشان بهتر می شود.
واقعیت این است که وقتی ما کلام تاییدآمیزی دریافت می کنیم، به احتمال قوی ترغیب میشویم که متقابلا کاری کنیم.
دوتایی با هم صحبت کردن، قدم زدن گاه گاهی، به هم توجه کردن نه این که روی دو مبل بنشینید و به تلویزیون نگاه کنید یا در حالی که با گوشی تلفن همراه در دنیای مجازی هستید، بگویید و بشنوید. در واقع وجه اساسی وقت گذاشتن برای یکدیگر با هم بودن است، نه در کنار هم بودن. با هم بودن یعنی توجه متمرکز و کامل و این زبان شامل با هم بودن، گفت و گوی متمرکز، نگاه کردن به چشم های همسر در موقع حرف زدن، گوش دادن و در ضمن آن در پی کشف احساسات طرف مقابل بودن، قطع نکردن سخن او، توجه به حرکات بدن مثل مشت گره کرده، فشار روی دست، اشک، ابروان گره خورده، لرزش صورت و ... .
هدایا از نمادهای بصری عشق است و برای برخی افراد بسیار مهم تر از برخی دیگر است. اگر زبان اصلی عشق همسرتان دریافت هدیه است، شما می توانید هدیه دهنده حرفه ای شوید و در واقع یکی از آسان ترین زبان های عشق برای یادگیری است. یکی از این هدایا حضور فیزیکی شما در موقعیت های خاص است، مثل بودن شما در زمان های بحرانی که ممکن است برای هر دو نفر رابطه پیش آید مانند از دست دادن عزیزان، رفتن به سفر یا در لحظات خوشی و ناخوشی. در برخی افراد شاخه گلی کفایت می کند. این موضوع با توجه به استطاعت مالی طرفین و نوع نگرش آنان و بستر فرهنگی که در آن رشد کرده اند و حتی جوامع مختلف متفاوت است.
دو طرف رابطه باید در خدمت یکدیگر باشند در امور خانه داری، بچه داری و تمام مسئولیت های یک زندگی مشترک بدون در نظر گرفتن مرد و زن بودن. البته یادمان باشد درخواست کردن به عشق جهت می دهد؛ ولی دستور دادن جریان عشق را متوقف می کند. آنچه ما پیش از ازدواج برای یکدیگر انجام می دهیم دلیلی بر کارهایی که پس از ازدواج انجام خواهیم داد، نیست و یادمان باشد در جوامع سنتی غلبه بر کلیشه ها مهم است. برای مثال ظرف شستن یا جارو کردن مردان و ... خدمت کردن به یکدیگر نباید اجباری باشد بلکه باید آزادانه صورت گیرد و مطابق درخواست طرف مقابل باشد. خدمت عاشقانه یعنی برآورده ساختن انتظارات همسر.
تماس فیزیکی می تواند رابطه را بسازد یا از هم بگسلد. هم می تواند نفرت را منتقل کند و هم محبت را.
اگر زبان اصلی عشق همسرتان، تماس فیزیکی است، هیچ چیز مهم تر از این نیست که وقتی گریه می کند در آغوشش بگیرید.
برای
برخی افراد تماس فیزیکی زبان اصلی عشق است، این افراد به لحاظ عاطفی نیاز
دارند همسرشان لمسشان کند، دست در موهای آن ها کرده و در آغوش کشیدن شان را
تکرار کند، دستان یکدیگر را بگیرید.
تماس فیزیکی به عنوان نشانه ای از عشق، اعماق وجودمان را لمس می کند و به عنوان یکی از زبان های عشق شکل قدرتمندی از ارتباط است.
عاشقانه ای از از حسن فتحی برای سریال مدار صفر درجه نوشته شده بود.
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که اب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
اگر شما هم با شوهری که از لحاظ احساسی بسته است زیر یک سقف زندگی میکنید، این مطلب را بخوانید. تجربه روبهرو شدن با زنها و مردهای زیادی که این مشکل را به دفتر مشاوره من میآوردند باعث شده بتوانم قانونی برای شناخت مردهای نفوذناپذیر تنظیم کنم.
گاهی فکر میکنید مثل یک سنگ نفوذناپذیر است. مردی که تصور میکردید با عشق شما را انتخاب کرده، انگار قرار نیست هیچ تلاشی برای اثبات علاقهاش به شما به خرج دهد. اغلب ما مردهای نفوذناپذیر را مردهایی عاشق اما سنتی میدانیم که ابراز احساسات را یاد نگرفتهاند و البته اغلبمان تصور میکنیم اگر یک تنه برای باز کردن گارد احساسی چنین مردی تلاش کنیم، دیر یا زود موفق میشویم.
اگر شما هم با شوهری که از لحاظ احساسی بسته است زیر یک سقف زندگی میکنید، این مطلب را بخوانید. تجربه روبهرو شدن با زنها و مردهای زیادی که این مشکل را به دفتر مشاوره من میآوردند باعث شده بتوانم قانونی برای شناخت مردهای نفوذناپذیر تنظیم کنم و راههای میانبری را برای تغییر دادن مردی که خودش مایل به تغییر است اما نمیتواند کاری برای خود کند را پیدا کنم. من در این مطلب این قانونها و راهها را با شما در میان میگذارم.
البته که عشق شما میتواند روی زندگی همسرتان تاثیر بگذارد. عشق شما میتواند حمایت، امنیت، شوق و جراتی را که به آن نیاز دارد تا با دنیای درونی احساساتش روبهرو شود را به او بدهد.
اما تمامی تلاشها، صحبتها، اشکها و گریههایتان هرگز موثر واقع نخواهد
شد، مگر آنکه او نیز نسبت به رشد شخصی و پیشرفت و موفقیت خودش متعهد باشد و
باید خودش هم بخواهد، تنها در این موقع است که میتوانید کمکش کنید.
همکاری و به عهده گرفتن رشد احساسی یک مرد در جهت کمک به رشد احساسی و عاطفی او، موضوعها و مقولاتی جداگانه و متفاوت هستند.
بسیاری اوقات که ما زنها ادعا میکنیم به مردها کمک کردهایم تا از لحاظ
احساسی باز شوند، در واقع با خود چندان صادق نبودهایم. در چنین مواقعی
بهتر است بگوییم سعی میکنیم به زور او را از لحاظ احساسی باز کنیم.
اما او سخت در احساسات خود چسبیده است که مبادا باز شود. همان گونه که پیشتر گفتیم، اغلب زنها با پرکردن جاهای خالی رابطه، در واقع پارو زدن را به تنهایی برعهده میگیرند. بخشی از یک رابطه سالم، دانستن این موضوع است که کدام مرد میخواهد و مایل است به او کمک کنید و کدام مرد نمیخواهد به او کمک شود.
یک بار زوج جوانی که در چند قدمی طلاق بودند برای مشاوره به دفتر من
آمدند. زن شکایت میکرد که علیرغم تلاشهایش، همسرش همچنان از اینکه از
لحاظ احساسی کمی بازتر باشد و بیشتر احساساتش را ابراز کند، امتناع
میکند. وقتی از آن مرد خواستم نظراتش را در این باره بگوید، گفت: «من
هیچوقت از او نخواستم که من را اصلاح کند!»
یکی از بزرگترین
اشتباهات زنها این است که بدون آنکه به اطلاع نامزد یا همسرشان برسانند،
برای رابطه خودشان دستور جلسهای صادر میکنند و یک تنه برای اجرای آن دست
و پا میزنند. ممکن است فکر کنید همسرتان نیاز دارد بیاموزد که
چگونه باید ارتباط خوبی برقرار کند یا آسیبپذیرتر باشد و با احساسات و
عواطف خود تماس بیشتری داشته باشد، اما آنچه او فکر میکند مهمتر است.
وقتی بدون آنکه به همسرتان بگویید تصمیم میگیرید که رابطهتان باید در چه سمت و سویی حرکت کند، نه تنها برای او احترامی قائل نبودهاید، بلکه خود را آبستن یأس، سرخوردگی و دلشکستگی بزرگی کردهاید، بنابراین قبل از آنکه به این موضوع بپردازید که چگونه به همسران در این رابطه کمک میکنید، باید از خود بپرسید که آیا میخواهد و مایل است یا نه؟ بهترین راه رسیدن به این پاسخ چیست؟ جواب بسیار ساده است؛ از او بپرسید. برای پرسیدن این سوال هم میتوانید مراحلی که در ادامه میآوریم را طی کنید:
یک لیست تفاهم درست کنید و این موارد را در آن بیاورید:
_ دوست داشته باشد از احساسات و عواطف خود صحبت کند.
_ روی رشد شخصی خود قبلا کار کرده باشد.
_ از عشق ورزیدن و مهربان بودن لذت ببرد.
_ تفکری انعطافپذیر داشته باشد.
در این مورد دقیق باشید و با روشنی و وضوح کامل صحبت کنید و بپرسید که آیا خود او فکر میکند همسر ایدهآلی برای شما هست یا نه.
مراقب باشید از جانب او صحبت نکنید و بگذارید خودش نظراتش را توضیح دهد.
این کار را انجام دهید تا ببینید که آیا فقط صحبت میکند یا بهراستی ویژگیهایی که شما دنبالش هستید را از خود نشان میدهد؟ چنانچه پاسخ این سوال مثبت بود به رابطه با او ادامه دهید.
برای مثال دوست دارم یاد بگیرم هر وقت احساس فشار میکنم، تقاضای کمک کنم به جای آنکه تمام بارها را تنها به دوش بکشم و...
هدف از این تمرین، آن است که ببینید نامزد یا همسرتان انگیزه دارد تا از لحاظ احساسی باز شود یا نه. تعیین این اهداف میتواند به او کمک کند تا به رشد شخصی خود پایبند باشد.
این توافقها به منزله قوانینی هستند که ملزم به رعایت آنها هستید تا به اهداف خود برسید. این کار هماهنگی رابطهتان را تضمین میکند.
این کار به شما کمک میکند تا دررابطه با خواستههایتان گویاتر باشید.
9 - همین که نامزد یا همسرتان متعهد شد تا روی باز بودن احساسی خود کار کند، میتوانید با اعتماد به نفس کامل به او کمک کنید؛ چرا که میدانید او هم مایل است مثل عضوی از یک تیم با شما همکاری کند.
یادتان نرود که « برای آنکه زندگیتان موفق باشد، به دو انسان متعهد نیازمند است نه یکی! » پس خیال اینکه شما با تواناییها و صبوریتان میتوانید شوهرتان را تغییر دهید را از سرتان بیرون کنید. حتی خیال اینکه صرف عاشق بودن به یک مرد انگیزه هر تغییری را میدهد را هم از سرتان بیرون بیاورید. درست است که یک مرد بهخاطر عشق حاضر به انجام خیلی کارها میشود.
اما اگر ویژگیهای شخصیتیاش سد راهش باشد، حتی احساس قدرتمندی مثل عشق یا حتی ترس نسبت به ازدست دادن هم نمیتواند کمکی به او و البته شما کند. پس خودتان را فریب ندهید و بهجای اینکه بخواهید از صفر تا صد ماجرا را خودتان تغییر دهید، با یک انتخاب درست با مردی زیر یک سقف بروید که توان تبدیل شدن به کسی که شما میخواهید و آرزو دارید را دارد.
لحظهای فرا میرسد که میخواهید صبورتر باشید و به همسرتان احساس امنیت دهید تا روی پیشرفت خود کار کند اما متاسفانه در برخی روابط، زمانی فرا میرسد که همسرتان نمیخواهد تغییر کند. مراقب این هشدارها باشید:
_ بیش از آنچه او به خود عشق میورزد، شما به او عشق میورزید.
_ رفتار، نگرش و برخورد همسرتان به زندگی برخوردی است منفی و از روی عجز و درماندگی.
_ دیگران را بهخاطر مشکلاتش سرزنش میکند و از پذیرفتن مسئولیت نقشی که خود در این میان داشته، سر باز میزند
_ اعتیادهای مخربی دارد که از رویارویی با آنها و ترکشان سر باز میزند.
_ به طرزی مزمن معتاد به کنترل دیگران است و سر همه موارد با شما یک نبرد قدرت راه میاندازد.
_ به واسطه وقایع گذشته زندگیاش، احساس گناه میکند و اعتماد بهنفس ندارد.
_ مدام به خاطر رفتارها و برخوردهایش عذر و بهانه میآورد یا میگوید من همینم که هستم.
_ از دریافت مشاوره یا کمک حرفهای برای خود یا رابطهاش امتناع میکند.
_ به شما میگوید که نمیخواهد تغییر کند.
شک نکنید که همه مردها گهگاه مرتکب برخی بندهای این لیست میشوند اما اگر نشانههای هشدار متعددی را در رفتارش دیدید و مشاهده کردید که مدت طولانی این نشانهها را بروز میدهد، دیگر میتوانید قاطعانه بگویید که تغییر دادن این مرد آسان یا حتی ممکن نیست. شما حتی بروز گاه و بیگاه این نشانهها را نباید سرسری بگیرید. با نامزد یا همسرتان در رابطه با ترسهایتان صحبت کنید. این ترسها را جدی بگیرید و اگر دو نفری از پس کنترلشان برنیامدید حتما روی کمک حرفهایها حساب کنید.
مطالعهای نشان داده است که هنگام احساس علاقه زیاد و عشق تغییر و تحولات چشمگیری در بدن اتفاق میافتد و بدن واکنشهای متفاوتی را از خود نشان میدهد.
شاید شما نیز تجربه کرده باشید که با دیدن فردی ضربان قلبتان افزایش مییابد، حالت تهوع به شما دست میدهد، دمای بدنتان به طور ناگهانی افزایش مییابد، صورتتان گلگون میشود. اما آیا این علائم واقعا نشان میدهد که شما عاشق شدهاید؟علاقه زیاد به فردی یا همان عاشق شدن بر بدن تاثیر میگذارد، هورمونهایی در بدن ترشح میشود و سیستم عصبی بدن از خود پیامهایی را منتشر میکند.
1.هنگام عاشق شدن هورمونهای همچون دوپامین، اکسی توسین، ادرنالین و وازوپرسین در بدن ترشح میشود یا سطح آنها افزایش مییابد که احساس شادی و شعف فراوانی را به افراد منتقل میکند. محققان بر این باور هستند که به علت ترشح این هورمونها هرچه فرد بیشتر معشوقش را ببیند بیشتر به انتشار این هورمونها و دیدن آن فرد عادت میکند به حدی که اگر او را نبیند به علت کاهش این مواد در بدنش مانند فردی معتاد از خود واکنشهای عصبی نشان میدهد.
2.هنگام عاشق شدن گونههایتان قرمز میشود؛کف دستتان عرق میکند و ضربان قلبتان تندتر میشود. این عوامل واکنش سیستم عصبی بدن به عاشق شدن هستند و بر اثر افزایش نگرانی و اضطراب در بدن فرد بوجود میآیند و به همین دلیل بیشتر هنگام قرار ملاقات یا قبل از آن این علائم افزایش مییابند. در واقع این علائم به علت تحریک آدرنالین و نوراپینفرین در بدن بوجود میآید.
3.هنگام احساس عشق در وجودتان مردمک چشمتان کمی بزرگتر میشود و همین عامل میتواند بر زیبایی شما بیفزاید. بزرگ شدن مردمک چشم بر اثر تحریک شاخه سمپاتیک سیستم عصبی بدن اتفاق می افتد.
4.گفتنی است، هنگام عاشق شدن شاید کمی احساس بیماری کنید، اشتهای خود را از دست دهید، احساس ناراحتی کنید که همگی طبیعی هستند. هومون کورتیزول یا همان هورمون استرس هنگام عاشق شدن با کاهش حجم شریانهای شما ممکن است سبب ناراحتی در شما شود. با گذشت زمان و کاهش استرس این مشکل برطرف خواهد شد.
5.هنگام عاشق شدن شما به طرز عجیبی احساس میکنید که قدرتتان افزایش یافته است که در واقع به این قدرت «قدرت هیستریک» میگویند و به علت افزایش انتشار هورمون اکسیتوسین در بدن است و ممکن است استقامت و آستانه درد شما را افزایش دهد.
نتایج مطالعات نشان می دهند علائم دیگر عاشق شدن افزایش بلندی صدا، احساس اضطراب، نوسانات خقلی و هورمونی، افزایش خلاقیت، افزایش یا کاهش وزن و کمخوابی یا بیخوابی است.
اگر این نشانهها را دارید، عاشق شدهاید!
"عشق"
واژه ی غریبیست عشق...
لحظه ای آبادت میسازد، لحظه ای ویران!
لحظه ای پادشاهی، لحظه ای گدا
پر است از فراز و نشیب، دوری و نزدیکی
تضاد و تفاهم، شک و یقین...
عجیب قدرتمند است و جادو میکند!
خانه ات آباد، ویرانگر لحظه هایم
برقرار باشی در دلم تا همیشه
ای فاتح شبهای با تو بودنم
... ای عشق...
فکر می کنید چرا عاشق ها به یکدیگر توهین می کنند و با کلمات اهانت آمیز همدیگر را صدا می کنند؟!
فیلمهای دهه هفتاد خودمان را یادتان هست؟ ادبیات عاشقانه آن روزها
پرشده بود از جملاتی مثل «دوستت دارم روانی» و «عاشقتم دیوونه». شاید این
روزها چنین جملات عاشقانهای عجیب و حتی خندهدار به نظر برسند اما محققان
میگویند رابطهای که پایههایش روی توهین کردن به دیگری و از بین بردن عزت
نفسش ساخته شده، نمیتواند به سرانجام خوشی برسد.
اما آنها اعتراف میکنند که با توجه به بررسیهایشان حتی در این دوره و زمانه هم میتوان با کمک چنین روشی هوادارانی را پیدا کرد.
آنها
میگویند برخلاف تصور کسانی که فکر میکنند توهین، تحقیر و جملات
ناخوشایند در یک رابطه عاشقانه جایی ندارند، این جملات واقعاً میتواند
معجزه کند و جرقههای عشق را روشن کند؛ اما پژوهشگران انکار نمی کنند که تاثیر این شیوه جست و جوی عشق نمی تواند همیشگی باشد و اگر توهینها از حدی بیشتر شود، دیر یا زود چنین رابطهای به نقطه پایان می رسد.
چطور این اتفاق میافتد؟
توهینهای خفیفی که آرامآرام میتواند اعتمادبهنفس فرد را از او
بگیرد، بهمرور از او فردی آسیبپذیر و بیپناه میسازد. اما پژوهشگران می
گویند هم زنها و هم مردها ممکن است در آغاز آشنایی، از این ابزار برای
جذابتر به نظر رسیدن و بالا بردن جایگاه خودشان استفاده کنند. با توجه به
بررسی های آنها وقتی شنونده با همین توهینهای بهظاهر کوچک که گاهی حتی
مرز شوخی و جدی میانشان مشخص نیست، از اعتمادبهنفس خالی میشود، گوینده
چهره فردی جذاب و قدرتمند را به خود میگیرد.
توهینهای خفیف و موقت که
عزتنفس را پایین میآورد، اما در عین حال آنقدر فرد مقابل را در رابطه
مسخ میکند که با سازگاری و موافقت بیشتری خواستههای توهینکننده را
بپذیرد و در رابطه ماندگار شود. بهعبارتدیگر، توهینهای کوچک گاهوبیگاه
ممکن است تمایل فرد آسیبدیده به حفظ رابطه و تلاش برای نگه داشتن آن با
سازگاری بیشتر را بالا ببرد.
غرغروها خریدار دارند؟
غرولند یکی دیگر از ابزارهای جلبتوجه از طریق آزار است که کلیشهها آن
را بیشتر به زنان نسبت میدهند اما واقعیت این است که فقط زنها از این
ابزار استفاده نمیکنند. وقتی گوینده مدام از چیزی ایراد میگیرد و شنونده
را متهم میکند، یک اتفاق ساده میافتد. شنونده تصور میکند بیارزش است و
به خاطر اشتباههای مکررش باید شرمنده و مدیون باشد. البته ماجرا به اینجا
ختم نمیشود و گوینده غرغرو برنده بازی نمیشود. گاهی آزارهای کلامی و
ایرادگیریها تا جایی پیش میرود که شنونده شرمنده و آسیبدیده، عاصی
میشود و گوینده شکنجهگر را ترک میکند.
با توجه به آنچه گفتیم،
میتوان نتیجه گرفت که برخی رفتارهای آزاردهنده و توهینآمیز، میتوانند
گاهی آتش عشق را روشن کنند؛ اما چرا هنوز این شیوههای جلبتوجه روی آدمها
تأثیر میگذارند؟ شما هم فکر میکنید پایین آوردن عزتنفس آدمها
میتواند احساساتشان را تحریک کند و آنها را عاشق کند؟ وقتی یک آزارگر به
شما توهین میکند، به او دل میبندید یا با گاردهای بسته از او فرار
میکنید؟
توسری بزنید، عاشقتان میشود؟
محققان برای پاسخ دادن به این سؤال، تنها به ادعاهای گفتهشده اعتماد
نکردند. آنها در یک بررسی، گروهی از زنان و مردان را مورد مشاهده قرار
دادند و نتایج عجیبی را اثبات کردند. در این مطالعه زنانی که بهطور موقت
عزتنفسشان پایین آمده بود، آسانتر از زنانی که در معرض توهین قرار نگرفته
بودند، عاشق شدند. از نظر پژوهشگران به دو دلیل این اتفاق روی داده است؛
اول اینکه شرکتکنندگانی که در جریان رابطه با یک آزارگر احساس کردند ناقص و
پر عیب هستند، تقاضاها و توقعات کمتری از فرد مقابلشان دارند. دوم اینکه،
وقتی آدمها عزتنفس پایینی دارند، نیازشان به پذیرفته شدن، محبت دیدن و
موردتوجه قرار گرفتن پایین میآید. در واقع وقتی عزتنفس آدمها پایین است،
تصور میکنند که ارزش دوست داشته شدن ندارند و در مقابل فردی را که عاشقش
شدهاند، بیشازاندازه توانا و جذاب میبینند. آنها چون خودشان را
دوستداشتنی و لایق عشق نمیبینند، توقعات بسیار کمی از طرف مقابلشان دارند
و انتظارات پایینی از او دارند که به بقای رابطه کمک میکند.
پژوهش
دیگری رابطه بین عزتنفس و تلاش فرد برای برآورده کردن خواستههای طرف
مقابلش را بررسی کرده است. نتیجه این بود که آدمهای با عزتنفس پایین،
بیشتر در خدمت شریک زندگیشان هستند،با او موافقت میکنند و خواستههایش
را برآورده میکنند. با توجه به این بررسیها، میتوان گفت کسانی که خودشان
را باور ندارند، راحتتر با دیگران کنار میآیند و بهعبارتدیگر، به هر
سازی میرقصند.
این هشدارها را جدی بگیرید
اول اینکه، استفاده از چنین تکنیکی میتواند بیآنکه خودتان بدانید،نشانه پایین بودن خودباوری شما و ضعیف بودنتان باشد و ممکن است رابطهای که روی این پایهها ساخته میشود، دوام چندانی نداشته باشد؛ زیرا با از بین رفتن خودباوری فرد دوم، هر دو طرف رابطه احساس بدبختی و ناتوانی میکنند. بهعبارتدیگر، شاید چنین تاکتیکی بتواند به آغاز شدن رابطه کمک کند اما خدمتی به تداومش نمیکند.
دوم اینکه، یادتان نرود که حتی اگر این تاکتیک مؤثر واقع شود و کسی
را عاشقتان کند، نمیتواند به شما خیری برساند. شاید تصور کنید که شما تنها
فرد مقابلتان را تحقیر میکنید، اما با این توهینها خودتان هم هر روز
بیشتر از قبل تحقیر میشوید و عزتنفستان پایین میآید.
دلم میخواهد تمامِ حسِ نابم را برایت بنویسم!
میدانی، گاهی دلم میخواهد از شدت این دوست داشتن بمیرم…
میخواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم
یکی بود ، یکی … بیخیال …!!!
خلاصه اش میشود دوستت دارم …
احساس مرا اندازه نگیر …
تو را بی اندازه دوست دارم … !
محققان با یک روش جالب توانستند احساس عاشقی را در افراد تشخیص داده و متوجه شوند که شخص آیا واقعا عاشق هست یا خیر؟!
گروهی از محققان دانشگاه گرانادا با استفاده از دوربین تصویربرداری حرارتی، موفق شدند وجود احساس عاشقی در افراد را تشخیص دهند.
در این پژوهش دانشمندان از یک گروه داوطلب 60 نفره، متشکل از مردان و
زنان سنین 24 تا 47 ساله استفاده کردند که همه آنها یک رابطه عاشقانه جدید
را در چند هفته گذشته آغاز کرده بودند و مدعی بودند که عاشق هستند.
در
این آزمایش هر فرد در اتاق جداگانه قرار گرفته و به وی تصاویری بر روی صفحه
نمایش یک رایانه نشان داده شد. هر یک از این افراد از طریق دوربین
تصویربرداری حرارتی مورد بررسی قرار گرفتند.
به نیمی از آنها عکس
شریک زندگی عاشقانه آنها و به نیمی دیگر عکس خانواده و دوستان یا عکسهایی
که به طور خاص انتخاب شده و احساس اضطراب را ایجاد میکردند نمایش داده شد.
دانشمندان
مشاهده کردند که در هنگام مشاهده این تصاویر توسط داوطلبان، دمای بدن
اعضای گروه اول دو درجه سانتیگراد در نواحی مانند گونهها ، دستها ، قفسه
سینه و در اطراف دهان افزایش مییابد در حالیکه بروز این تغییرات در گروه
دیگر مشاهده نشد.
آزمایش افراد عاشق
هنوز هم هست عشقِ واقعی .....
پسری جوان که یکی از مریدان شیفته شیوانا بود، چندین سال نزد استاد درس معرفت و عشق می آموخت. شیوانا نام او را "ابر نیمه تمام' گذاشته بود و به احترام استاد بقیه شاگردان نیز او را به همین اسم صدا می زدند. روزی پسر نزد شیوانا آمد و گفت دلباخته دختر آشپز مدرسه شده است و نمی داند چگونه عشقش را ابراز کند!؟
شیوانا از "ابر نیمه تمام' پرسید:' چطور فهمیدی که عاشق شده ای؟!'
پسر
گفت:' هرجا می روم به یاد او هستم. وقتی می بینمش نفسم می گیرد و ضربان
قلبم تند می شود. در مجموع احساس خوبی نسبت به او دارم و بر این باورم که
می توانم بقیه عمرم را در کنار او زندگی کنم!'
شیوانا گفت: ' اما پدر او آشپز مدرسه است و دخترک نیز مجبور است به پدرش در کار آشپزی کمک کند. آیا تصور می کنی می توانی با کسی ازدواج کنی که برای بقیـه همکلاسی هایت غذا می پزد و ظرف های غذای آنها را تمیز می کند.'
"ابرنیمه تمام' کمی در خود فرو رفت و بعد گفت:' به این موضوع فکر نکرده بودم. خوب این نقطه ضعف مهمی است که باید در نظر می گرفتم.'
شیوانا تبسمی کرد و گفت:' پس بدان که عشق و احساس تو به این دختر
هوسی زودگذر و التهابی گذرا بیش نیست و بی جهت خودت و او را بی حیثیت مکن!'
دو هفته بعد "ابر نیمه تمام' نزد شیوانا آمد و گفت که نمی تواند فکر
دختر آشپز را از سر بیرون کند. هر جا می رود او را می بیند و به هر چه فکر
می کند اول و آخر فکرش به او ختم می شود.'
شیوانا تبسمی کرد و گفت:' اما دخترک نصف صورتش زخم دارد و دستانش به
خاطر کار، ضخیم و کلفت شده است. به راستی بد نیست که همسر تو فردی چنین زشت
و خشن باشد. آیا به زیبایی نه چندان زیاد او فکر کرده ای! شاید علت این که
تا الان تردید کرده ای و قدم پیش نگذاشته ای همین کم بودن زیبایی او
باشد؟!'
پسر کمی در خود فرو رفت و گفت:' حق با شماست استاد! این دخترک
کمی هم پیر است و چند سال دیگر شکسته می شود. آن وقت من باید با یک
مادربزرگ تا آخر عمر سر کنم!'
شیوانا تبسمی کرد و گفت:' پس بدان که عشق و احساس تو به این دختر
هوسی زودگذر است و التهابی گذرا بیش نیست پس بی جهت خودت و او را بی حیثیت
مکن!'
پسرک راهش را کشید و رفت.
یکی از شاگردان خطاب به شیوانا گفت که چرا بین عشق دو جوان شک و تردید می اندازید و مانع از جفت شدن آنها می شوید. شیوانا تبسمی کرد و پاسخ داد:' هوس لازمه جفت شدن دو نفر نیست. عشق لازم است و 'ابر نیمه تمام' هنوز چیزهای دیگر را بیشتر از دختر آشپز دوست دارد.'
یک ماه بعد خبر رسید که 'ابر نیمه تمام' بی اعتنا به شیوانا و
اندرزهای او درس و مشق را رها کرده است و نزد دختر آشپز رفته و او را به
همسری خود انتخاب کرده است و چون شغلی نداشته است در کنار پدر همسر خود به
عنوان کمک آشپز استخدام شده است.
همه چی از چت شروع شد … از اینترنت … کاش هیچ وقت اونجا نمیرفتم و عاشق نمیشدم .
اینکه چه جوری آشنا شدیم و چه کارا کردیم مهم نیست … مهم الانه که دارم از دستش میدم .
بچه مدرسه ای بودم هنرستانی روزی نبود که پسرای خوش تیپ با ماشینای آن چنانی جلوی در منتظرم نباشن. به هیشکی محل نمیدادم اصلا برام مهم نبود توی یه دنیای دیگه بودم .
خیلی از دوستام آرزو داشتن که اون پسرا جای من سمت اونا میرفتن بهم میگفتن خاک تو سرت، دیگه چی میخوای از این بهتر؟ ولی من جوابم نه بود و نه…
عشقم چت داشتم … اون قدر تو چت مسخره بازی درم آوردم که تک تک پسرا میومدن و بهم پیغام خصوصی میدادن و شماره و …
بقیه ی داستان رو در ادامه ی مطلب بخونید
همین که تو کنارم باشی :) یعنی زندگی
زن،
بوسه هایش ؛
نوازش هایش ،
به آغوشت پناه آوردن هایش ؛
خندیدن هایش ،
گرمای نگاهش ،
حلقه کردن دستانش توی دستانت ،
هر لحظه با تو بودن هایش ؛
و حتی در آغوشت ، خوابیدن هایش ؛
از سر عشق است …
زن تا عاشق نشود ،
نمیبوسد ، نمیخندد و دستش را به دستانت نمیدهد …
اگر نگاهش را برگرداند از زاویه نگاهت ،
اگر دستانش را دزدید از میان دستانت ؛
اگر خودش را کشید کنار از جلوی چشمانت ؛
اگر فاصله گرفت از قدم هایت ؛
بدان از چیزی نگران است …
بدان از رابطه تان میترسد …
از دوامش ؛
و از عاقبتش …
بدان دلش قرص نیست …
بدان یک فاصله ای بینتان افتاده …
بدان یک حرفی سر دلش سنگینی میکند …
بدان می ترسد …
بگذار آرام شود….
با اعتماد در گوشش زمزمه کن ؛
دوستش داری ….♡♡♡
کاش غیر از من و تو، هیچکس با خبر از ما نشود،
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود...
افشین یدالهی
دلم بهانهگیر شده
زندگی میخواهد
عشق میخواهد
سفر میخواهد
هوای تازه میخواهد
قشنگی میخواهد
نه
هیچکدام از اینها را نمیخواهد
خوب من...
دلم تو را میخواهد.....
میشود یک شب خوابید
و صبح با خبر شد
غمها را از یک کنار به دور ریخته اند ؟
که اگر اشکی هست
یا از عمقِ شادمانیِ دلی بی درد است
یا از پس به هم رسیدن های دور
یا گریه کودکی
که دستِ بی حواسش ، بادبادکی را بر باد می دهد
کاش می شد
یک صبح
کسی زنگِ خانه هامان را بزند
بگوید
با دستِ پر آمده ایم
با لبخند
با قلب هایی آکنده از عشق های واقعی
از آنسوی دوست داشتن ها
آمده ایم بمانیم و هرگز نرویم
هیچکس نمی داند
چقدر جایِ شادمانی های بی سبب در دل نسلِ ما خالیست
جای عشق خالیست ...
نیکی فیروزکوهی
دلم تنگ شده واسه روزایی که دلت واسم تنگ میشد....
میخواهم خودم را به نفهمی بزنم گاهی نفهمی اوج فهمیدن است......
هر چه دورتر می شوی
من؛
عاشق تر میشوم!
و هر چه نزدیک تر می آیی
بی تاب تر می شوم!
گویی عاشق که باشی
دور یا نزدیک
فرقی ندارد
حتی اندک یاد تو
کافیست
برای بی تاب بودن...
علیرضا اسفندیاری
با تو تمام شعر های جهان گوش کردنی می شود
می دانستی
با تو هر چه نا شنیدنی بود
شنیدنی می شود
من صدای شاملو را همراه صدای نفس های گرم تو دوست
دارم
وشنیدن قصه های کودکی ام را
هنگامی که در آغوش تو چون پسرکی پنج ساله
فارغ و آزاد
وشاد
می خوابم
دوستت دارم
با تو می شنوم
هیس ...
سکوت کن ...
نه آنچنان سنگین که نفسم از بی نفسی ات بگیرد
تلخ یا شیرین فرق نمی کنی
من بعد هر بار سکوت تو
نه برای دل خودم
که برای دلی که سهم من و توست
گریه می کنم
آنقدر بلند آنقدر زیاد
که خودم از اشکهای خودم می ترسم
دوستت دارم نه از جنس زمان که زمان با من تو
سر جنگ دارد
نه مثل تاریخ
که تاریخ درست مثل تاریخ تولدمان یا بزرگ است یا کوچک
نه دوست داشتنی از جنس من
از جنس تو
غریب است حتی برای خودم سهم دوست داشتنت
خودم هم باورم نمی شود می خواهم تا انتها بی توقع دوستت بدارم
می شود؟! ...
می میرم زیر بار سنگین خودم یا نفس های سنگینت می میرم
من با تو نمی شنوم با تو کلمه٬کلمه
صوت٬صوت
هر شب می نوشم و مست می شوم
مستی در قانون و عرف من نیست
اما مگر دوست داشتن تو از جنس عرف است ؟
نه این مهر تا ابد جرم است
خواهش های من
تمنا های قلبم
همیشه باید خفته بماند
بخاطر
پدران
مادران
و قانون سرزمین مان
پس چه فرق می کند
کمی
شبی
نیمه شبی
تنها به سهم
یک جرعه با تو بنوشم تا صبح
برای من
من نا خورده مست
من نابلد
همان یک جرعه از تو
برای مستی تمام شبهای یلدایم
کافی ست
با تو می شنوم
گوش می کنی
به صدای نفس های مشتاق
کودکی که در آغوش توست
او نمی ترسد
نه از
کابوس
نه از تاریکی
چه خوب با قصه های عامیانه خوابش می کنی
او با تو گوش می کند
پس سکوت کن...
خط در خانواده ی ما ارثی بود.
نیاکانمان دور خلاف را خط کشیده بودند
کمر پدر بزرگم زیر بار خط فقر خمیده بود
پدرم در خط تهران – تبریز بود
که با خط ریشهای چکمه ایش
عاشق خط چشم مادرم شد.
به شهر که آمدیم
زلزله نیز مثل گاز
مثل تلفن
خطش را از زیر و روی خانه ی ما عبور داد.
عاشق که شدم
زدم به خط شاعری
و حالا سالهاست
خوشنویش خط نستعلیق هستم.
ﺩاﻭﻭﺩ ﺳﻮﺭاﻥ
انها که میمانند دوستان حقیقیتان هستند :)