اینکه بدونی یکی هست که تورو همینجوری که هستی میخواد میتونه همه چیز زندگی رو قابل تحمل تر کنه
هیچوقت تو مخیله ی من نمی گنجه کسی رو که عاشقشم رو فراموش کنم یا بتونم ترکش کنم ، حتی اگه خودش هیچ حسی بهم نداشته باشه حتی اگه فراموشم کرده باشه و منو کنار گذاشته باشه
چجوری اینقد راحت از رفتن و فراموش کردن میگید
انقد پیشنهاد الکى ندین براى فراموش کردنش، بفهمین که "ما را به غم عشق، همان عشق علاج است..."
از همه دور میشوم
نقطهی کور میشوم
زنده به گور میشوم
باز مقابلم تویی
#مولانا
بعضی وقتا اینقدر دلت میگیره ... اینقدر میفهمی تنهایی ... اینقدر جای خالیشو حس میکنی
فکرت میره توی خاطرات ... میره توی بودناش ... اهنگ صداش ...محو بودنش میشی
وقتی به خودت میای میبینی دیگه نیست .... میبینی خیلی راحت کنار گذاشته شدی
یهو دلت میریزه ... یهو بدنت سست میشه ... میبینی افتادی و بقیه دورت ...
پ . ن : چنان تنهای تنهایم که حتی نیستم با خود...
تجربه میگه به هیچ چیز اونقدر دل نبند که نبودش ویرانت کنه ولی دل رو چه به تجربه و این حرفا
دل کار خودشو میکنه هر چقدر عقل مخالف باشه :)
آنکه مست آمد و دستی به دلِ ما زد و رفت
خـواسـت تـنـهـایـی مـا را بـه رخ مـا بکـشـد!
انتظار خیلی سخته ، منم گاهی اونقدر منتظر میشم که یه نفر بیاد من رو از تمام تنهایی و سختی ها نجات بده اما در آخر متوجه میشم اونی که میتونه خیلی وقته نیست ...
'چی شد یهو ؟'
ما گیر کردیم ، دیدی وقت سفر به هم میگن زود راه بیفتیم که نخوریم به شب ؟ میدونی ما خوردیم به شب ، آدم ها نباید تو زندگیشون بخورن به شب ، یا اگه خوردن یکی باشه کنارشون بشینه نذاره خوابشون ببره ، وگرنه تصادف می کنن می فهمی؟ توی تاریکی می مونند تا ابد ،ما خوردیم به شب تو روی تختت بودی ، من وسط پذیرایی ، تو سیگار می کشیدی ، من منتظر بودم قرص های خواب آور تاثیرشون رو بذارن ، تو توی تاریکی خوابت برد ، من روی مبل وقتی همه ی برق ها خاموش بود ، تو نزدی به من که منو بیدار کنی ، من تو رو تکون ندادم که خوابت نبره ، توی تاریکی خوابمون برد و تصادف کردیم ، نه که بمیریم نه ، نه که دیگه بیدار نشیم ، نمردیم ، بیدار شدیم ، تمام تنمون درد می کرد ، حالا دوتامون سمت چپ بدنمون یه حفره است که هرروز بزرگ تر میشه ، ما خوردیم به تاریکی ، گیر کردیم توش ، انگار که یه خواب بد رو هرروز ببینی ، بپری از خواب اما این از خواب پریدنم یه خواب باشه ، و هی تکرار شه .
از جلوی آیینه بلند میشم ، یک دفعه وسط حرف های عادی یکی از دوست هام از تو می پرسه که : چی شد یهو ؟
من چه جوری به همه حالی کنم ما خوردیم به تاریکی و خوابمون برد ، تصادف کردیم ...