دیر یا زود، زندگی یادت میدهد بیش از آنکه نگران از دست دادن دیگران باشی باید دست های خودت را محکم در بغل بگیری تا از دست ندهی! درواقع خواهی فهمید هیچکس در هیچ زمانی به تو تعلق ندارد ، تنها کسی که هر لحظه حساب تعداد قدم هایی که برمیداری را از بر است خودت هستی و بازهم خودت! یک شب ، وقتی در آغوش تنهایی خودت مچاله شده ای و هیچ صدای آشنایی برایت آشنا نبود بیاد میاوری در سفرِ رسیدن و داشتنِ دیگری ، باید ابتدا خودت را داشته باشی ، دست هایت را و چشم هایی که برای این همه تنهایی ، همدمی باشد . . .